کمسار در گذر زمان

توجه به محیط زیست و توسعه فرهنگی جامع و پایدار

کمسار در گذر زمان

توجه به محیط زیست و توسعه فرهنگی جامع و پایدار

کمسار در گذر زمان

حب الوطن من الایمان _پیامبر خاتم (ص)_
با سلام و احترام خدمت همه اهالی محترم و بزرگوار کمسار و محلات همجوار .ضمن عرض خوش آمدگویی به شما بزرگواران بابت بازدید از وبلاگ کمسار .به عرض می رساند این وبلاگ با همه نقضان و کم و کاستی هایش درصدد شناسایی و معرفی چهره واقعی کمسار و اهالی محترم آن و روستاهای همجوار تشکیل گردیده و برآنست که با همت همه دوستان و اهالی محترم آن (اعم از مهاجرین ،ساکنین ) گامی در جهت معرفی تاریخچه ،موقعیت جغرافیایی،اقلیمی و فرهنگ ناب مردم آن بر دارد بنابراین انتظار می رود با ارایه پیشنهادات و انتفادات مفید و سازنده ما را یاری نمایید . منتظر ارایه مطالب مفید تاریخی ،اجتماعی ،فرهنگی ،ورزشی ،و... شما بزرگواران هستیم . تا گامی در جهت توسعه فرهنگی این روستای تاریخی بر داشته باشیم . با سپاس فراوان حمید باقری

۳۲ مطلب با موضوع «مقالات» ثبت شده است

روستای کمساربزرگ

  • موقعیت :

    استان گیلان , شهرستان شفت

  • نام :

    کمساربزرگ

  • جاذبه گردشگری :

        هست

  • تاریخی :

    هست

  • توضیحات:
  • حمام کمسار متعلق به دوره قاجارو یا زندیه بوده که همانند یک حمام سنتی از مجموعه سربینه ، گرم خانه ، خزینه های آب سرد و گرم و… تشکیل میشد.از دیگرآثار و بناهای تاریخی شفت ،خرابه های ساختمانهای حکومتی کمسار است که متعلق به خانهای شفت بوده است ساختمانهای مزبور پس از اقامت خانهای شفت در رشت به تدریج رو به خرابی نهاده و امروز چیز زیادی از آنها برجای نمانده است.دکتر منوچهر ستوده در بررسی و تحقیق خود از آثار تاریخی شهرستان شفت در سالهای ۱۳۴۵ لغایت ۱۳۴۸ مینویسد بیست باب ساختمان آجری با پنجره های ارسی پنجره با شیشه های رنگی که نمودار هنر قاجاری است در این دهکده پابرجاست‌بیشتر آنهاتا سال ۸۸ بجز دو خانه پابرجا نمانده است . رابینو نیز از این بناها یاد کرده و می نویسد که صاحبان آنها به رشت رفته و خانه های آنها متروک افتاده است .کمسار را میتوان نگین روستاهای غرب گیلان دانست .دارای مردمانی سخت کوش و مهمان نواز به نقل از قدیمیان در دورانی که شفت به شهرت نرسیده بود کمسار یکی از مشهورترین نقاط فومن وشفت بود .روستایی که با مرکز استان حدود ۱۸ کیلومتر فاصله دارد و مناظر زیبای ان علاقه مندان زیادی را برای تفریح و گردش به این روستا میکشاند .وجه تسمیه کمسارنقل است دردوران قدیم ساکنان اصلی این منطقه دارای منازل مسکونی کوچکی به نام کومه بوده که این منطقه را باپسوند شباهت سان ،کومه سان نامیدندبعدها به کومسار و به کمسار تغییر نام یافته است .به روایت دیگر این منطقه محل زیست پرنده ای سیاه رنگ به نام سار به زبان گیلکی سیته نامیده میشود بوده و تحت این عنوان به کومه سار یعنی خانه پرنده سار و بعدها به کمسار تغییر نام یافته است که درواقع این روایت کمتر به واقعیت نزدیک میباشد.
       منبع : پارس جو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۲
حمید باقری و امیررضا باقری.

«ورس»نوشت:شاید اصیل ترین نوع میراث ، میراث فرهنگ باشد همان که هر چیز پسندیده و فاخری را می تواند درخود جای دهد و آنقدر گسترده است که تاریخ در آن غرق می شود. تمدن های بشری و بقایای زندگی مردم در اعصار گذشته امروزه تاریخ ، فرهنگ ، هویت و حتی ساختار کنونی یک جامعه را می سازد. توجه به این امر باعث می شود مردمان یک دیار اعتماد به نفس بالاتری برای زندگی و ارائه حال کنونی خود داشته باشند.

بیایید تمامی این عوامل را درشهر و روستای خود در نظربگیریم و مقایسه ای انجام دهیم. در این هنگام به شهرستان شفت می نگریم.جایی که نه تنها میراث فرهنگ یک حامی ندارد بلکه بی توجهی به هویت و فرهنگ یک دیار در اینجا بیداد می کند .این جا کسی به کسی نیست.

میراث فرهنگی و گردشگری سازمان متولی این امر در کشور است اما جسم بی جان این سازمان در شهرستان شفت بسیاری از تاریخ دوستان را آزرده خاطرکرده است

دردآوراست به جای تبدیل یک بنای تاریخی به یک نقطه گردشگری آن را به طویله تبدیل کنیم و درآن گاو پرورش دهیم.

زجرآور است که به جای تبدیل کردن حمام تاریخی کمسار به یک موزه ساده ، آن را مدفن زباله کنیم.

با وجود اینکه کمسار از جمله نقاط تاریخی شفت است اما این روزها به کلی از یاد رفته است. حمام قدیمی این منطقه که در بازار این روستا قرار دارد این روزها به مرگ نزدیک و نزدیک تر می شود و کسی در این شهرستان نیست که آخرین زجه هایش را بشوند و کاری انجام دهد.

اگر بخواهیم در این مورد به اداره میراث فرهنگی و گردشگری شفت نمره بدهیم بدون شک مردود خواهد شد . اگر قرار است سازمانی در یک شهرستان نمایندگی داشته باشد و هیچ کاری انجام ندهد آیا بهتر نیست که نباشد؟


بی توجهی مسوولان میراث فرهنگی و گردشگری به ابنیه تاریخی در شفت مانند کلنگی عمل خواهد کرد که بر پیکره هویت این جامعه نواخته می شود.

عملکرد کلنگ گونه میراث فرهنگی در کمسار دل بسیاری از مردم را به درد آورده و افسوس را شامل حال آنها کرده است.

حال باید منتظر نشست که آیا این اداره از خواب برمی خیزد و یا اینکه می خواهد به اغما فرو رود تا یک فاجعه فرهنگی در شفت رخ دهد. فاجعه ای زنجیروار که حمام تاریخی کمسار یکی از چشمه های آن است.

منبع : دیار میرزا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۲
حمید باقری و امیررضا باقری.


  در کتاب  « تاریخ شفت » نوشته « نادر افشاریان»پژوهشگر گیلانی است که در سال ۱۳۸۸ با نگرشی کامل به شفت در زمینه های تاریخی ، جغرافیایی ، فرهنگی و اجتماعی ، اقتصادی و … منتشر شده است. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در شفت و رشت  به تدریس در مدارس شفت پرداخت. وی در سال ۱۳۵۵ وارد دانشگاه شد . پس از بسته شدن موسسات آموزش عالی همانند دیگران به زادگاه خود شفت ، بازگشت و دوباره مشغول به تدریس در مدارس آن منطقه شد و به طور جدی به مطالعه و پژوهش در زمینه ی تاریخ معاصر ایران زمین پرداخت. 

این نویسنده اهل شفت در بخشی از کتابش می نویسد :

شفتی ها از نخستین مردمان پاره ی غربی گیلان بودند که پذیرای دگراندیشی چون سالوک شدند…تنها اثر باقیمانده در کمسار مسجد قدیمی آن است که مردم این منطقه به علت علائق مذهبی از آن حفظ و حراست کرده اند

مرکزیت سیاسی به معنای انچه که در فومن  ولاهیجان وجود داشت خیر وجود نداشته است.امّا همانند دیگر ولایات گیلان، شفت همواره دارای حکمرانان قدرتمند و بالطبع دارای مرکزیت سیاسی و یا به عبارت شما میتوانسته دارای دارالحکومه نیز باشد. اگر به نوشته های موّرخین ، وقایع نگاران ،جغرافی دانان ،سیّاحان خارجی وداخلی که شفت را ازگذشته های دورتا پایان دوره ی مشروطه دیده اند و حتماً نیز درباره ی آن مطالبی نوشته و بالطبع از حکومت آن هم یادی نموده اند، نگاه دقیقی بیافکنیم متوجه می شویم که شفت  نیز همانند برخی دیگر از ولایات گیلان دارای حکمران و مرکز حکمرانی بوده است. برخی نوشته ها که چندان نیز نمی توان به آن استناد کرد حکایت از آن دارند که شفت از نیمه ی دوم قرن دوم هجری دارای حکمرانانی محلّی  بوده که در مناطق کوهستانی فرمان می راندند  و در نیمه ی اول قرن سوم هجری بود که سالوک بن وهب بن منّبه که  گویا سرداری زیدی مذهب  بود ؛ با مواقفت این حکمرانان محلّی وارد منطقه ی شفت شد که می گویند آرامگاه او در نزدیکی روستای شالما شفت ودر محلّی به همان نام  واقع است ، اما سیّد اصیل الدین زوزنی در نیمه ی اول   قرن هفتم هجری ازشفت دیدن کرده و در یادداشت های خود می نویسد: در قرن پنجم هجری امیر ملک اول حکمران شفت بود که دارای ایین حنبلی بود وتوسط  عوامل فرقه ی اسماعیله به قتل رسیده است . اکنون امیر شفت ، امیر  ملک بن شاهی ملک است.پس ازوی امرای مقتدری جون  امیره محمد شفتی،امیره ساسان شفتی، ،امیره سعید شفتی، امیره صعلوک، میر خواند شفتی، میر حاتم شفتی والخ که تا اواسط دوره صفویه برشفت و با مرکزیت گوراب شفت و تنها در یک دوره با مرکزیت احمدسرا (بخش فعلی احمدسرگوراب) بدون قرار داشتن به زیر مجموعه ی ولایتی دیگر و مستقلاً برای منطقه حکومت می کرده اند.بعد ازحکومت شاه عباس که مقارن با فرمانروایی خانها برشفت است مرکز حکومتی شفت به عبارتی دارالحکومه ی شفت به کمسار بزرگ واقع درشرق شهرستان شفت منتقل می گردد امّا شفت همواره مرکزارتباطی  و مرکز اقتصادی منطقه محسوب می شده است. با آغاز دوره ی مشروطه  شفت با همه ی اعتراضاتی که به مرکز ولایت گیلان یعنی رشت می نمود استقلال حکومتی همچون پیشین خود را ازدست داد و باداشتن بنای دارالحکومه دارای نایب الحکومه شد ؛ این وضعیت با اشکال مختلف و تحت اسامی گوناگون زیرسایه ی حکومت شهری دیگر قرار گرفت تا جایی که  منطقه ای با داشتن ظرفیته ای کافی برای داشتن حکمران تبدیل به دهستانی شد که بیش ازچندین دهه  از دایره ی لطف حکومت فومن خارج بود ؛ منطقه ای که ازنظر دارا بودن شاخصه های لازم برای توجه بیشتر، نیازمند سرمایه گذاری مالی و معنوی بود ، برای مدت ها به کناری گذارده شده بود که با توجه به تلاش های مردم کوشا و ساعی شفت برای کسب اعتبارات دولتی هنوز آثار زخم های عمیق عقب ماندگی اقتصادی آن التیام نیافته که بخشی از آن میتواند ناشی از اداره نشدن منطقه ی شفت با مدیرانی دلسوز وکاردان باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۷ ، ۲۱:۵۹
حمید باقری و امیررضا باقری.

سازمان مردم نهاد (NGO)، سازمانی غیردولتی، غیرسیاسی و غیرانتفاعی است که افراد در آن به طور داوطلبانه عضویت دارند. امروزه سازمان‌های داوطلب و مردم‌نهاد به دلیل ارتباط مستقیم و بدون واسطه با مردم، بسیار موثر و کارآمد عمل می‌کنند. سازمان‌های مردم‌نهاد، اعتبار خود را از نقش مسئولانه و سازنده خود در جامعه کسب می‌کنند. این سازمان‌های غیردولتی با ساختارهای انعطاف‌پذیر و گسترده و پراکنده در دوردست‌ترین نقاط کشورها قادر هستند فعالیت‌های بسیاری را انجام دهند که دولت‌ها و بخش خصوصی از انجام آن عاجزند.

در کشورهای توسعه یافته، سازمان‌های مردم نهاد در بسیاری از عرصه‌ها از قبیل محیط زیست، تعلیم و تربیت، رشد جمعیت، زنان، فرهنگ، اطلاع‌رسانی، سیاست، هنر و اقتصاد فعال هستند. در این کشورها، احزابی که در زمینه‌ محیط زیست فعالیت می‌کنند بسیار قدرتمند و هدفمند هستند و خواسته‌های زیست محیطی مردم را از مدیران و مسئولان کشور مطالبه می‌کنند.

آموزش زیست محیطی

هر کس در برابر تاثیرات خویش بر طبیعت مسئول است و باید اطمینان حاصل کند که بهره‌برداری از منابع به شیوه‌ای پایدار صورت گرفته است. همچنین افرادی که مسئولیتی را در بخش‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و توسعه‌ای برعهده دارند، در قبال عملکرد زیست محیطی خود مسئول هستند. از این‌رو آموزش محیط زیست در همه سطوح ضروری است.

مشارکت اجتماعی مردم در حوزه محیط زیست هنگامی عینیت پیدا می‌کند که مردم بدانند چه مخاطراتی محیط زیست آنان را تهدید می‌کند، علت آن چیست و چگونه می‌توان با بهبود عملکرد یا تغییر رفتار به رفع آن‌ها کمک کرد. هدف از آموزش محیط زیست، افزایش آگاهی، درک و حساسیت افراد نسبت به فرآیندهایی است که در محیط طبیعی رخ می‌دهد، به شکلی که آن‌ها نسبت به محیط زیست احساس مسئولیت کنند. آموزش به مردم کمک می‌کند تا خود بخشی از راهکار و راه‌حل باشند. آموزش صحیح، حق انتخاب را برای مخاطب در نظر می‌گیرد. هدف بسیاری از آموزش‌های محیط زیست، تغییر و اصلاح عادات قدیمی است.

برخی گزینه‌های قابل استفاده برای افزایش آگاهی زیست محیطی در سطح جامعه شامل آموزش زیست محیطی برای رهبران، سیاستمداران و مدیران، استفاده از رسانه‌ها برای انتقال نگرانی‌های زیست محیطی به جامعه، آموزش همگانی درباره محیط زیست و کاهش آلایندگی، قرار دادن درس‌های آموزش محیط زیست به عنوان بخشی از آموزش رسمی مدارس، آموزش استفاده مجدد و بازیافت مواد قابل بازیافت، قانون‌گذاری، اطلاع‌رسانی و در نظر گرفتن جوایزی برای حفظ و بهبود محیط زیست و در نظر گرفتن روزهایی از ماه به عنوان روز پاک و جمع‌آوری زباله‌های جامد و یا روز بدون خودرو به منظور افزایش حساسیت مردم نسبت به محیط زیست است.

آموزش حساسیت نسبت به محیط زیست در کودکان

بر اساس کتاب ورزش و محیط زیست، هدف این نوع آموزش، آگاهی احساسی در کودکان دانش آموز است تا آنها را قادر سازد نسبت به محیط خود احساس داشته باشند. این روش فراتر از شیوه‌های پیش پا افتاده و ناکارآمد تدریس است بلکه کودکان از شیوه‌هایی چون ترسیم کردن، گفتن، نوشتن، پرسیدن، تصور کردن، از طبیعت الهام گرفتن، به طبیعت اضافه کردن، راه رفتن و دویدن برای درک عمیق احساس محیط زیست استفاده می‌کنند.

https://www.isna.ir/news

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۷ ، ۲۰:۴۶
حمید باقری و امیررضا باقری.

مشکلات مربوط به محیط‌زیست جهانی هستند. فرهنگ عامل اصلی و نیروی محرک توسعه پایدار و حفاظت از محیط‌زیست است. آموزش محیط‌زیست به‌منظور ایجاد فرهنگ عمیق، یعنی تربیت افراد دارای احساس مسئولیت نسبت به محیط‌زیست و دارای دانش، نگرش، انگیزه، تعهد و مهارت‌های لازم برای فعالیت‌های مختلف در جهت ایجاد محیط‌زیستی سالم و پاک و تعهد به نگهداری از محیط برای نسل‌های آینده ضرورت دارد. حفاظت از طبیعت و احترام به محیط‌زیست، در کشور ایران که فرهنگی کهن دارد، دارای سابقه‌ای دیرینه است. طبیعت و به‌خصوص درخت و جنگل در اسطوره‌شناسی ایرانیان بسیار اهمیت داشته است. در زمان هخامنشیان جلوگیری از آلودگی عناصر چهارگانه آتش، خاک، هوا و آب مورد توجه بوده است. حفظ و حمایت از طبیعت و محیط‌زیست در دین مبین اسلام توصیه شده است. مسلمانان ایرانی هنوز هم در روستاها آب را مهریه حضرت فاطمه(س) می‌دانند و آلوده کردن آن را گناه می‌شمارند. پیامبر اکرم(ص) فرموده‌اند «نزد من شکستن شاخه درخت به منزله شکستن بال فرشته است». اصولاً برای ایجاد توسعه فرهنگی سه رویکرد مطرح است: «رویکرد مبتنی بر قانون»، «رویکرد مبتنی بر اخلاق» و «رویکرد مبتنی بر آگاهی». به‌نظر می‌رسد مورد سوم یعنی رویکرد مبتنی بر آگاهی در مقایسه با دو رویکرد دیگر قابلیت تأثیرگذاری بسیار عمیق‌تر در جامعه دارد. آموزش‌وپرورش که یکی از مهم‌ترین مجریان آموزش و ایجاد فرهنگ است، می‌تواند از این رویکرد در جهت توسعه فرهنگ حفاظت محیط‌زیست بهره‌برداری کند. برای دستیابی به نتایج مطلوب در جهت ایجاد فرهنگ صحیح در هر زمینه، نیاز به ارتباط و تعامل دستگاه‌های متولی آموزش‌وپرورش است و ارتباط تنگاتنگ دو سویه می‌تواند بسترهای مناسب آموزش رفتارهای مناسب و مورد نظر را در فرهنگ جدید در بین کودکان و نوجوانان و در نتیجه بین افراد جامعه فراهم سازد.

مقدمه

جهانِ امروز در حال توسعه و تحول است. محیط‌زیست در سلامت و توسعه پایدار جامعه در هر زمان از تاریخ بشر نقش و اهمیت داشته است. استفاده از هرگونه ابزار در جهت گسترش فرهنگ حفاظت از محیط‌زیست می تواند حال و نیز آینده بشری را تضمین کند. بدیهی است برای ایجاد چنین فضایی بیش از هر زمان نیاز به دانایی، قدرت و فرهنگ و توانایی است. بنابراین، توسعه پایدار و حفاظت از محیط‌زیست زمانی حاصل خواهد شد که محیط طبیعی و فرهنگ انسان با هم مرتبط باشند و در یک راستا حرکت کنند. وجود اخلاق زیست‌محیطی در تک‌تک افراد جامعه می‌تواند شادابی و پویایی را برای جامعه به ارمغان آورد. مهم‌ترین راهکار مؤثر در این جهت‌ فرهنگ‌سازی و بومی‌سازی رفتارهای تمامی افراد جامعه در این راستا و نهادینه کردن اخلاق حفاظت از محیط‌زیست است. به ‌این دلیل است که آموزش مستمر، مداوم و مبتنی بر تحقیق و پژوهش، رمز ایجاد و بهبود فرهنگ صحیح در هر فرد، سازمان و جامعه است و آموزش‌وپرورش مؤثرترین سازمان در راستای این فرهنگ‌سازی در جهان امروز است.

بیان مسئله

محیط‌زیست موضوعی جهانی است و محیط‌زیست در سطح ملی و بین‌المللی در معرض تهدیدهای جدی است. انسان‌ها در سراسر دنیا در طول زمان به این درک رسیده اند که آلودگی محیط‌زیست و عدم توجه به آن فاجعه محسوب می‌شود و در هر گوشه‌ای از دنیا که رخ دهد به تمام کره زمین آسیب خواهد رساند؛ ولی با وجود همه این اطلاعات، بی‌توجهی به محیط‌زیست و در نتیجه تخریب آن به‌دست انسان هنوز عاملی تهدیدکننده است؛ زیرا محیط‌زیست فضایی است که در آن همه‌چیز به ‌هم مربوط است و در آن رخدادهایی دائم در حال جریان است که بر بودن و پویایی دلالت دارد.

فرهنگ صحیح در ارتباط با طبیعت، باید بتواند روحیه طبیعت‌دوستی و هماهنگی با طبیعت را در انسان شکل دهد و نگاه انسان را به محیط‌زیست و منابع طبیعی و تمام آنچه در اطراف اوست، متفاوت و نوعی احساس مسئولیت در قبال آن‌ها در درون وی ایجاد کند.

آموزش محیط‌زیست به‌منظور ایجاد فرهنگ عمیق یعنی تربیت افراد دارای احساس مسئولیت نسبت به محیط‌زیست و  دارای دانش، نگرش، انگیزه، تعهد و مهارت‌های لازم برای فعالیت‌های مختلف در جهت ایجاد محیط‌زیست سالم و پاک و تعهد به نگهداری از آن برای نسل‌های آینده صورت می‌گیرد . در نتیجه توسعه پایدار تغییر در بنیادها را اقتضا می‌کند. عدالت اجتماعی، حفظ میراث فرهنگی، حفظ محیط‌زیست، داشتن جامعه سالم، برآوردن نیازها و توجه به نسل آینده در شمار مفاهیمی است که زیربنای توسعه پایدار را تشکیل می‌دهد.و با توجه به این مهم که توسعه پایدار توجه به انسان و نیازهای اوست، مشارکت خود انسان در تمام مراحل هر فرایند یک اصل محسوب می‌شود.

 از این رو باید تمامی بنیادهای فرهنگی توسعه را شناسایی کرد و نیز عواملی که می‌توانند جامعه را در ایجاد فرهنگی توسعه یافته و در راستای توسعه پایدار و حفاظت از محیط‌زیست یاری کنند، شناسایی کرد و از آن‌ها یاری جست.

فرهنگ عامل اصلی و نیروی محرک توسعه پایدار و حفاظت از محیط‌زیست است[۳]. فرهنگ از نظر تایلور تمام رسوم، هنرها، علوم، مذهب و رفتار سیاسی است که مجموعه آن باعث متمایز کردن جامعه‌ای نسبت به جامعه دیگر می‌شود. این نکته حائز اهمیت است که توسعه فرهنگی نسبت به توسعه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از وسعت بیشتری برخوردار است؛ به‌طوری که جامعه‌شناسان معتقدند پویایی در فرهنگ جامعه منجر به پیشرفت و توسعه در تمامی زمینه‌ها می‌شود.

اگر به آدابی که در رسالت پیامبران نهفته است با نگاهی عمیق و دقیق بنگریم، مشاهده خواهیم کرد که در واقع پیامبران نیز هر یک با تلاش و پیگیری فراوان نوعی فرهنگ را در میان مردم زمان خویش تثبیت می‌کردند که پیامد آن به نفع مردم بود. همان‌طور طبق تعریف چارلز وینیگ1 فرهنگ شامل تمام الگوهای هنری، اجتماعی، ایدئولوژی و مذهبی می‌شود که انسان برای سلطه بر محیط‌زیست خود استفاده می‌کند.

آموزش محیط‌زیست به‌منظور ایجاد فرهنگ عمیق یعنی تربیت افراد دارای احساس مسئولیت نسبت به محیط‌زیست و  دارای دانش، نگرش، انگیزه، تعهد و مهارت‌های لازم برای فعالیت‌های مختلف در جهت ایجاد محیط‌زیست سالم و پاک و تعهد به نگهداری از آن برای نسل‌های آینده صورت می‌گیرد.

برگرفته از مقاله فاطمه سادات نبی پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۷ ، ۲۲:۰۷
حمید باقری و امیررضا باقری.

نوروز، جشن رهایی زمین و مردم از رنج است و آسودگی که پس از این رنج بر مردمان باستان آشکار می‌شود دلیل پیدایش نوروز شده ، میزان ارزشمندی این آسودگی و پیدایش نوروز در شاهنامه فردوسی به روشنی آشکار است.

«روز نخست فروردین‌ماه مردم جهان از رنج آسوده شدند و زمین نیز از رنج برآسود و از آن‌رو که در این روز زمین و مردم از رنج رهایی یافتند،‌ این روز، نوروز خوانده و جشن گرفته شد.» 

  دکتر حسین وحیدی به چگونگی پیدایی نوروز، در شاهنامه فردوسی اشاره کرد و افزود: «فردوسی در اشعاری نوروز را به روشنی بیان کرده که /سرسال نو هرمز فرودین/ برآسود از رنج روی زمین/ بزرگان به شادی بیاراستند/ می ‌و‌ جام‌ و رامشگران خواستند/ چنین جشن فرخ از آن روزگار/ به‌مانده از آن خسروان یادگار» 

وی که پژوهش‌های فراوانی درباره جشن‌ها و باورهای ایرانی انجام داده است یادآور شد: «برای این‌که بدانیم این رنج چیست ،نخست باید کتاب «اوستا» را جست‌وجو کنیم. در اوستا در داستان جمشید آمده  که ستاره‌ای دنباله‌دار در آسمان نمایان می‌شود، پس از نمایان شدن این ستاره،‌ تیرگی بر آسمان، شوری بر آب، خرفستر در زمین (واژه‌ای‌ پهلوی و به هر جانور یا حشره‌ای موذی مانند مار، عقرب، رتیل، زنبور و ساس اطلاق می‌شود)، کرم در گیاه، مرگ و گرسنگی در حیوان و تنگدستی و درد گونه‌گون بر مردم آشکار شد.» 

وی در ادامه سخنانش افزود: «یکی از ناخوشایندترین پیامدهای نمایان شدن این ستاره، بروز سرمای سخت بوده‌ است، سرمای سخت، برف سنگین و دانه ‌درشت، سرزمین ایران را فرامی‌گیرد. این سرما 3 سال به‌ درازا می‌انجامد و آن ‌اندازه سخت است که بسیاری از موجودات می‌میرند.» 

به گفته‌ «وحیدی» در بخش دیگری از کتاب اوستا «اهورامزدا» از جمشید می‌خواهد که برای پیشگیری از نابودی موجودات در این سرما، یک بارو بسازد و در آن از هر موجودی، یک‌جفت نیکو جای دهد تا پایان سرما سرآید. 

این پژوهشگر تاریخ ایران باستان یادآور شد: «این سرما 3 سال به درازا می‌انجامد تا این ‌که پس از سه سال، ستاره‌ دنباله‌داری که با نمایان شدنش، چنین رنجی را بر زمین و مردم وارد ساخته از زمین دور می‌شود و روشنی و گرمی دوباره‌، زمین را فرا می‌گیرد. مردمی که در پناهگاه و باروی جمشید بودند از آن خارج می‌شوند و به مناسبت رهایی از رنجی که بر زمین و موجودات وارد آمده، جشن می‌گیرند و شادمانی می‌کنند.» 

برپایه‌ گفته‌های «وحیدی»، این رهایی از رنج درست برابر بوده با سر سال نو و آغاز بهار به همین دلیل مردم این روز را نوروز نامیدند و جشن گرفتند. 

به گفته‌ وی نوروز آغاز رهایی از رنج و آغاز دوباره‌ زندگی است از همین‌روست که ما بر سر سفره‌ هفت‌سین، نمادهای زندگی را می‌چنیم و شادی می‌کنیم.
 
«سنجد»، گام نخست سفره هفت سین به نشانه ورود به سرزمین خرد و ندای خردگرایی و دعوت به عقل است. گام دوم، «سیب»، راهیابی به شهرسلامتی و نماد صحت، سلامت شخص و جامعه است، سومین قدم، «سبزه» رسیدن به ساحل ایثار و مفهوم آن صلای از خودگذشتگی و ایثار است. پایه چهارم «سمنو»، دست‌یابی به خانه توانایی و نیایش قدرت و مبارزه با ضعف است. گام پنجم؛ «سیر»، نماد و نشانه مناعت طبع و شایسته است  که انسان همواره با قناعت بر جهان بنگرد. ششم، «سرکه»، نماد پذیرش ناملایمات و پذیرش واقعیت‌های حیات است و گام هفتم، «سماق»، نماد و نشانه صبر، بردباری و شرط دست‌یابی به پیروزی و نشستن بر اریکه کامیابی، مبارزه و مقاومت است. 

«وحیدی» در پایان سخنانش تأکید کرد: «یخبندان، سرما و نمایان شدن ستاره‌ دنباله‌دار بر آسمان ایران، داستانی خیالی نیست، این مسأله‌ای است که دانشمندان امروز، آن را ثابت کرده‌اند و حضور آن ستاره را یادآور شده‌اند.» 

منبع :کتاب ایران(ایبنا)، دکتر «حسین وحیدی»، پژوهشگر و نویسنده‌ تاریخ ایران باستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۳۱
حمید باقری و امیررضا باقری.

یکی از سنت های باستانی ایرانیان برگزاری جشن چهارشنبه سوری بوده که شب چهارشنبه آخر هرسال، ایرانیان در همه شهرها با برپایی آتش، مراسم باشکوهی برگزار می کردند. واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری در زبان کُردی که به معنی سرخ است ساخته شده‌است (این مطلب سندیت تاریخی و علمی ندارد) که در آن آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود. این آیین از آن جهت به غروب آخرین سه شنبه (شب چهارشنبه) موکول شده است که زرتشت، با رسیدگی حساب های گاهشماری به تنظیم و تدوین دقیق تقویم توفیق یافت و آن سالی بود که تحویل سال به سه شنبه ای مصادف شد که نیمه آن سه شنبه تا ظهر، جزئی از سال کهنه و نیمه بعدازظهر جزو سال نو به حساب آمد و چون آغاز هر روز را در نیمه شب همان روز می دانستند، بنابراین فردای آن سه شنبه را نوروز شناختند و شبش را جشن گرفتند و آتش افروختند و از آن پس آن شب را چهارشنبه سوری قرار دادند. به یک عقیده دیگر ایرانیان مراسم آتش افروزی در آستانه سال نو را پس از قبول اسلام، در آخرین چهارشنبه سال قرار داده اند، تا از عقیده اعراب پیروی کرده باشند که روز چهارشنبه یا «یوم الاربعا» را شوم و نحس می دانستند. درمورد وجه تسمیه «چهارشنبه سوری» عقیده دارند، به مناسبت آتش افروزی، آن شب را «سور» (سرخ) نامیده اند. (روزنامه ابتکار) 

شواهد دلالت بر آن دارد که این جشن از اوایل قرن هفتم هجری به دست فراموشی سپرده شد، سپس با عناوینی دیگر از سده‌های دهم معمول شد. 

هاشم رضی در کتاب گاه شماری و جشن‌های ایران باستان، درباره چهارشنبه سوری می نویسد: «ایرانیان در یکی از چند شب آخر سال جشن سوری را که عادت و سنتی دیرینه بود، با آتش‌افروزی همگانی برپا می‌کردند.

اما چون اساس تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نام‌های کنونی روزها بخش کنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال چنین جشنی برگزار نمی‌شد. روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد. بی‌گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده بر پا بوده مصادف با شب چهارشنبه شده است و چون در روزشماری تازیان چهارشنبه نحس و بدیمن به شمار می‌آمده از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله می‌کوشیدند نحوست چنین شبی را از بین ببرند. (سایت آفتاب)

دکتر کورش نیکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از ورود اعراب به ایران می داند. دکتر نیکنام در این باره می گوید:"ما زرتشتیان در کوچه ها آتش روشن نمی کنیم و پریدن از روی آتش را زشت می دانیم.

در گاه شماری ایران باستان و زرتشتیان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ایران باستان هفت روز هفته نداشتیم. شنبه و یکشنبه و... بعد از ورود اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. ما پیش از تسلط اعراب بر ایران هر ماه را به سی روز تقسیم می کردیم. و برای هر روز هم اسمی داشتیم . هرمز روز، بهمن روز،... برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در این پنج روز آتش روشن می کردیم تا روح نیاکانمان را به خانه هایمان دعوت کنیم." بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگیریم ( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد."

"بنابراین، این آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ایران باستان است و زرتشتیان به احتمال زیاد برای اینکه این سنت از بین نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و این جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری." (دکتر کورش نیکنام موبدیار، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان، نماینده زرتشتی ها در مجلس هفتم شورای اسلامی) 

گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین رسم شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است.

بررسی یک شبهه تاریخی: چهارشنبه سوری را مختار به ایران آورد؟!

جالب ترین سرمنشایی که برای برگزاری مراسم چهارشنبه سوری گفته شده، قیام مختار ثقفی است که به خون خواهی شهدای کربلا قیام کرده است.

مختار، برای آنکه مخالف را از موافق تشخیص دهد، فرمان داد تا شیعیان راستین آن حضرت بر بام خانه‌ها آتش بیفروزند که شب آن فرمان با شب چهار شنبه آخر سال نیز مصادف بوده است.

با تقارن روشن کردن آتش بر روی پشت بام ها در آخرین قسمت پخش شده مجموعه "مختارنامه" با چهارشنبه آخر سال، این تصور در برخی اذهان به وجود آمد که سرمنشا مراسم چهارشنبه سوری ایرانیان، از قیام و خون خواهی مختار بوده است نه آنچه که تاکنون به ایران باستان نسبت داده می شد.

ایرانیان از دیرباز تاکنون، در روز چهارشنبه آخر سال، اقداماتی را انجام می دهند، بدون اینکه چرایی اقدامات خود را هم بدانند.

در برخی کتب تاریخی مانند تاریخ بخارا، لزوم برگزاری چنین مراسمی را اینگونه آورده اند: منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری جشنی را برگزار می‌کند که موجب آتش سوزی در قصر او نیز می‌شود، بدین ترتیب یقین حاصل می شود که این جشن از سال‌ها و بلکه سده‌های پیش در ایران رایج بوده است.

همچنین در منابعی دیگر گفته شده که در روزشمار قدیم اعراب، چهارشنبه روز نا‌مبارکی بوده، لذا سعی می‌کردند شب چهارشنبه را با جشن و سرور بگذرانند و در آن شب و روز دست از خرید و فروش و کسب و کار بکشند.

برخی مورخان نیز معتقدند: در ایران باستان، پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام «سور» مرسوم بوده‌است. از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» -روز نحس- خوانده می‌شد، بدین ترتیب ایرانیان جشن خود را به آخرین چهارشنبه سال موکول کردند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم جشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست اعراب ندهند.

اما در این بین مهم ترین و شاید جالب ترین سرمنشایی که برای برگزاری مراسم چهارشنبه سوری گفته شده، قیام مختار ثقفی است که به خون خواهی شهدای کربلا قیام کرده است. در این میان عده ای دلیل آن را قسمت پیشین سریال "مختارنامه" می کنند که در آن مختار، برای آنکه مخالف را از موافق تشخیص دهد، فرمان داد تا شیعیان راستین آن حضرت بر بام خانه‌ها آتش بیفروزند که شب آن فرمان با شب چهار شنبه آخر سال نیز مصادف بوده است.


از آن پس مردم ایران که دوستدار اهل بیت رسول اکرم (ص) و حضرت سید الشهدا هستند، آن شب را پاس می‌دارند و به یاد آن شب چهار شنبه را با جشن سوری همزمان جشن می‌گیرند، که در آن شب دوستداران واقعی حضرت سید الشهدا شناخته شوند.

در همین رابطه، دکتر مجید حیدری از تاریخ پژوهان نسبت بین چهارشنبه سوری و آتش افروختن برای اعلام رسمی قیام مختار را براساس قرائن و شواهد تاریخی یکی دانست و گفت: در متون تاریخ ذکر شده که زمان رسمی اعلام قیام مختار به وسیله بر افروختن آتش بر پشت بام‌های کوفه در آخرین چهارشنبه از سال شمسی بوده و به دلیل حضور ایرانیان در سپاه مختار از آن پس روز چهارشنبه آخر هر سال به عنوان جشن آتش آفروزی و آغاز قیام غلبه بر قاتلان امام حسین (ع) نام برده می‌شود.
اما در عین حال حجت الاسلام والمسلمین محمدهادی یوسفی غروی، عضو کمیته علمی، تخصصی تاریخ در مدارج حوزوی می‌گوید که ارتباط چهارشنبه سوری با قیام مختار که در میان برخی‌ها به آن پرداخته می‌شود، تنها یک احتمال ضعیف است که عده‌ای به دنبال ایجاد چنین ارتباطی هستند، اما هیچ سند و مصدر معتبر یا حتی غیرمعتبر در این زمینه وجود ندارد. در متون تاریخی حتی یک متن مستند تاریخی که اعلام کند در فلان سال یا در فلان جا در شب چهارشنبه آتش روشن می‌کرده‌اند، وجود ندارد و در سال شمار‌های تاریخ هجری چنین چیزی نیست.

همچنین سید محمد غروی چهارشنبه سوری را خرافی و دارای ریشه در جهالت‌های گذشتگان دانست و ابراز تعجب کرد از اینکه با پیشرفت علوم و دانش و تحول فرهنگ‌ها چگونه افرادی اقدام به انجام این کارهای غیرمنطقی و انحرافی می‌کنند و به خرافات و ترویج آن در جامعه دامن می‌زنند و سبب آسیب دیگران می‌شوند.

لازم به ذکر است که مراجع تقلید نیز مراسم چهارشنبه سوری را خرافی و بدون مبنای عقلایی و حتی در مواردی حرام اعلام کرده اند. (سایت خبر آنلاین)

سعید نفیسی، ادیب و پژوهشگر معاصر (۱۲۷۴ - ۱۳۴۵ خورشیدی) و استاد دانشگاه تهران در شماره 11 سال اول و شماره 1 سال دوم مجله مهر درباره  «چارشنبه سوری » مقاله مفصل و محققانه ای نوشته اند که قسمتهایی از آن را در اینجا نقل میکنیم : چهارشنبه سوری یعنی چهارشنبه عیش و عشرت و میرساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشته اند. این جشن ملی از قدیمترین زمانهای تاریخ در میان ایرانیان بوده است ...

شب چهارشنبه سوری در ایران آئین خاص و تشریفات گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیه  دیگر میتوان یافت . آئین چهارشنبه سوری یا شب چهارشنبه آخر سال بر دو قسم است یک قسمت از آن عمومی و مشترک میان تمام مردم ایران است که حتی بعضی از آنها را در ملل دیگر نژاد آریا میتوان یافت و قسمت دیگر آئین خصوصی است که مردم تهران بدعت گذاشته اند و از اینجا کم و بیش بشهرهای دیگر ایران رفته است . آن قسمت از آئین این شب که در تمام ایران معمول است از کرمان گرفته تا آذربایجان واز خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشت وسیع که ایران امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایران باستانی است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگی خاصی آشکار میشود تمام مردم آذربایجان چه در شهر و چه در ده ها در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میان مردم قفقاز معمول است . ایرانیانی که از دیار خود دور افتاده اند نیز آن را فراموش نمیکنند و ایرانیان مقیم ترکیه و مصر و هندوستان نیزدر جامعه خود این رسوم و آداب را معمول میدارند. ( لغت نامه دهخدا)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۰
حمید باقری و امیررضا باقری.
براساس سروده هاى حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود: 

یکى روز کاووس کى با پسر 
     
نشسته که سودابه آمد ز در 
زنـاگـاه روى سیاوش بدید 
     
پراندیشه گشت و دلش بردمید 
زعشق رخ او قرارش نماند 
     
همه مهر اندر دل آتش نشاند 

سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند: 

که باید که رنجه کنى پاى خویش 
     
نمائى مرا سرو بالاى خویش 
بیاراسته خویش چون نوبهار 
     
بگردش هم از ماهرویان هزار 
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت: 
هر آنکس که از دور بیند ترا 
     
شود بیهش و برگزیند ترا 
زمن هر چه خواهى، همه کام تو 
     
بر آرم ، نپیچم سر از دام تو 
من اینک به پیش تو افتاده ام 
     
تن و جان شیرین ترا داده ام 

سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود.

ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد 
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد 
     
همانا که از شرم ناورد یاد 
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم 
     
بیاراست مژگان به خوناب گرم 
چنین گفت با دل که از کار دیو 
     
مرا دور داراد کیوان خدیو 
نه من با پدر بى وفائى کنم 
     
نه با اهرمن آشنائى کنم 

سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت: 

سر بانوانى و هم مهترى 
     
من ایدون گمانم که تو مادرى 

سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد.

سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه 

یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد … بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد: 

از آن تخت برخاست با خشم و جنگ 
     
بدو اندر آویخت سودابه چنگ 
بدو گفت من راز دل پیش تو 
     
بگفتم نهانى بد اندیش تو 
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟ 
     
به پیش خردمند رعنا کنى؟ 
بزد دست و جامه بدرید پاک 
     
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک 
برآمد خروش از شبستان اوى 
     
فغانش زایوان برآمد بکوى 

در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند. 

سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد.

سیاوش بیامد به پیش پدر 
     
یکى خود و زرین نهاده به سر 
سیاوش بدو گفت انده مدار 
     
کزین سان بود گردش روزگار 
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت 
     
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت 
زآتش برون آمد آزاد مرد 
     
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد 
چو بخشایش پاک یزدان بود 
     
دم آتش و باد یکسان بود 
سواران لشکر برانگیختند 
     
همه دشت پیشش درم ریختند 

سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد. 

یکى شادمانى شد اندر جهان 
     
میان کهان و میان مهان 
سیاوش به پیش جهاندار پاک 
     
بیامد بمالید رخ را به خاک 
که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست 
     
همه کامه دشمنان کرد پست 
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان 
     
که پاکیزه تخمى و روشن روان 
چنانى که از مادر پارسا 
     
بزاید شود بر جهان پادشا 
سیاوخش را تنگ در برگرفت 
     
زکردار بد پوزش اندر گرفت 
مى آورد و رامشگران را بخواند 
     
همه کام ها با سیاوش براند 
سه روز اندر آن سور مى در کشید 
     
نبد بر در گنج بند و کلید! 

این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۰
حمید باقری و امیررضا باقری.

جشن اسفندگان یا سپندارمذگان روز عشق ایرانی است و یکی از جشن‌های ایران باستان است که در روز ۵ اسفند در گاهشمار زرتشتی که برابر با روز ۲۹ بهمن در گاهشمار خورشیدی است، برگزار می‌شود. زیرا در گاهشمار زرتشتی ۶ ماهه نخست سال ۳۰ روزه بوده و چون در. گاهشمار خورشیدی ۶ ماهه نخست سال ۳۱ روزه است روز درست برگزاری جشن سپندارمذگان در گاهشمار خورشیدی ۲۹ بهمن می‌شود. این جشن ریشه در امپراتوری هخامنشیان دارد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان، روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند.[۱] اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند، ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان می‌زیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، بعضی منابع و به اشتباه تاریخ ذکر شده را نیز ۶ روز به عقب آورده‌اند که این کار نادرست است. زیرا طبق منابع کهن و همان‌طور که از نام آن پیداست این جشن به روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند اشاره دارد. دکتر محمد نجاری پژوهشگر مطالعات تطبیقی زنان در هنر و ادبیات، نیز در سخنرانی خود با عنوان سوگ و سورنامه، با استناد به ابوریحان بیرونی و گُردیزی، تاریخ پنج اسفند را صحیح می‌داند و می‌گوید: ((بنا به گفتهٔ ابوریحان اسفندارمَذ ایزد موکل بر زمین و ایزدِ حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درستکار بوده و به همین مناسبت این روز، عید زنان، تلقی می‌گشته‌است و مردم به جهت گرامیداشت زنان، به ایشان هدیه می‌دادند و بخشش می‌کردند. این عبارت را گردیزی نیز در زین الاخبار آورده‌است: از این جهت جشن را مردگیران می‌گفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مَرد زندگی خود را برمی‌گزیدند؛ بنابراین در روز پنجم ماه اسفند جشن زنانهٔ «مَردگیران» یا «مژدگیران» که به زنان اختصاص داشته، برگزار می‌شده‌است؛ پس تاریخ تاریخ صحیح جشن سپندارمذگان یا اسفندگان یا مردگیران یا مژدگیران، پنجم اسفند خواهد بود ))

واژه اسفند و سپَندارمَذ[ویرایش]

واژه فارسی «اسفند» (اسپند) در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت-Spandarmat» و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی-SpentaArmaiti» بر گرفته شده‌است.[۲] روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپَندارمَذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَه آرَمَئیتی» آمده، نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپِنتَه» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرَمَئیتی» به معنی فروتنی و بردباری تشکیل شده‌است و معنی این دو با هم فروتنیِ پاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت» و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده‌است.[۳]

پیشینه[ویرایش]

در گاه‌شماری‌های گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمزد» بوده‌است. سپندارمزد لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد باروری است چون با فروتنی، تواضع و گذشت زندگی را به همه زیستمندان هدیه می‌کند. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسفندگان (اسپندگان) را به‌عنوان نماد تمایلات مادرانه و باروری می‌پنداشتند.

در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، ابراهیم پورداود روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد[۴] که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید [نیازمند منبع] ولی اکنون این روز توسط هیچ نهاد دولتی و غیردولتی به عنوان روز پرستار گرامی داشته نمی‌شود. [نیازمند منبع] پورداوود در این مورد نوشته بود: «در میان جشن‌های بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد».[۵] از این روی، روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند) یا اسپند، روز «سپندارمزد» یا «اسپندارمزد» نام داشت که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمزدگان» یا «اسفندگان» (اسپندگان) روز زن و زمین است.

آیین‌ها[ویرایش]

به بیان ابوریحان بیرونی، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درست کار بوده. به همین مناسبت این روز، عید زنان به‌شمار می‌رفت. مردم به جهت گرامی داشت، به آنان هدیه داده و بخشش می‌کردند. زنان نه تنها از هدایا و دهش‌هایی برخوردار می‌شدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی می‌کردند و مردان باید که از آنان فرمان می‌بردند.[۳]سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان (اسپندگان) برای گرامیداشت زنان نیکوکار برگزار می‌گردد. ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر می‌نامیدند.

اختلاف در زمان برگزاری[ویرایش]

هم‌اکنون بعضی از زرتشتیان ایران، روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند) را روز ۲۹ بهمن و روز جشن سپندارمذگان می‌دانند. این درحالی است که بارها و بارها گاه‌شمار ایرانی جابجا شده‌است. حتی دوره‌ای بوده‌است که نوروز در آغاز پاییز و پنچه (پنج روز اضافهٔ سال) در نیمه ساله بوده‌است؛ ولی در آن روزگار نیز روز اسفند از ماه اسفند، اسفندگان بوده‌است. در بعضی مناطق ایران که در نسل‌های پیش، زرتشتی بوده و اکنون مسلمان شده‌اند، این مراسم هرساله پنج روز مانده به ماه اسفند، برگزار می‌شود. از این مناطق می‌توان به منطقه پشتکوه استان یزد اشاره کرد که این مراسم به ویژه در روستای پندر به صورت با شکوهی برگزار می‌شود.

آیین‌ها و دیگر نام‌ها[ویرایش]

این جشن را با نام‌های جشن برزیگران هم نامیده‌اند.[۶] در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه می‌خریدند و از آنان قدردانی می‌کردند.[۷] امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنان‌که ابوریحان روایت کرده‌است - عوام کارهای دیگری هم می‌کردند چون آیین‌های جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیین‌ها را تازه و نااصیل خوانده‌است.[۸]



ویکی پدیا 

 دانشنامه آزاد 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۸
حمید باقری و امیررضا باقری.

درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.

درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاکی طبیعت می باشد.

در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.

بر اساس آیات قرآن، یکی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی های بهشت که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد که از زیر درختانش نهرها جاریست».

در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی که به تعبیر قرآن « و فاکهه مما یتخیرون » است.

بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما کشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می کردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی که خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارک خود احداث کرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و کشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، کوتاهی نمی فرمود.

پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاکید می فرمود.

در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (عمنقول است که: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید». و این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری استگرچه متاسفانه با پیشرفت تکنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است که بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارک ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.

در کشور ما  نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها کوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله ۱۵ تا ۲۲ اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختکاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.

فواید درخت و درختکاری:

برای پی بردن به اهمیت درخت و درختکاری و نقش آنها در حفظ طبیعت و زندگی انسان ، تعدادی از فواید آن را برای شما بیان می کنیم:

۱- طبیعت بدون درخت، ناموزون و زشت می گردد. وجود جنگل و درخت در صحنه طبیعت و زندگی انسان، باعث زیبایی، شادی، سبزی، آسایش، رفاه، صفا، پاکی و طراوت می شود.

۲- درختان نبض زمین هستند و مایه حیات انسان و حیوان و حتی بعضی از گیاهان، زیرا درختان با جذب گازهای سمی از جمله دی اکسید کربن و تولید اکسیژن که یکی از اساسی ترین نیازهای حیات انسان و حیوان است، باعث دوام حیات انسان و سلامت چرخه طبیعت می شوند. کمبود درختان و تخریب و نابودی جنگل ها به ویژه در این عصر دود و زندگی ماشینی، موجب انقراض نسل انسان و حیوان خواهد شد.

۳- برگ و شاخه های درختان بخش مهمی از تغذیه حیوان و گاه انسان را فراهم می سازند و در تولید گوشت مصرفی انسان ( با تغذیه دام ها از گیاهان) نقش اولیه را دارند.

۴- میوه بسیاری از درختان مورد استفاده انسان و حیوان است، به طوری که می تواند در تغذیه انسان و تأمین ویتامین های مورد نیاز او تأثیر به سزایی داشته باشد. در فواید گیاه و گیاه خواری در دستورات پزشکی و حتی دینی توصیه های زیادی شده است.

۵- چوب درختان در صنایع چوب بُری و تأمین بخش مهمی از وسایل مورد نیاز زندگی انسان نقش اساسی دارند.

۶- درختان می توانند در جلوگیری از فرسایش خاک کشاورزی و مفید زمین در هنگام سیل نقش مهمی داشته باشند.

۷- درختان در تغییر و تبدیل آب و هوا و اعتدال آن نقش به سزایی دارند. تشکیل جنگل و توسعه آن، نه تنها تاثیر اساسی در روند آب و هوا دارد، بلکه در حشر و نشر پرندگان، چرندگان و دیگر حیوانات اهلی و وحشی و نهایتا تعادل در چرخه طبیعت نقش ارزنده ای دارد.

۸- سایه و ریشه ی درختان، در حفظ و رشد گیاهانی که نمی توانند ریشه ی خود را برای جذب آب به اعماق زمین بفرستند و یا طاقت تحمل تابش مستقیم نور خورشید را به ویژه در فصل گرما و تابستان ندارند و یا نمی توانند در مقابل باد و باران های تند مقاومت نمایند، تأثیر به سزایی دارند.

۹- در فصل پاییز کشاورزان، باغداران و گل و گیاه کاران از کود ساخته شده از انبوه برگ درختان استفاده لازم را می نمایند.

در پاییز، انبوه برگ ریخته شده از درختان می تواند «ابرکود» متراکمی بسازد که هوموس یا سیاخاک (گیاخاک) نامیده می شود. این ماده خاصیت «گلوئیدی» دارد و نگهداری آب توسط خاک را افزایش می دهد. هوموس، مواد معدنی خاک را نیز جذب می کند و از هرز رفتن آنها جلوگیری می نماید. لذا هوموس را با خاک مخلوط می کنند تا مواد مغذی ضروری برای رشد گیاه را تأمین نماید.

۱۰- بسیاری از درختان از قدیم الایام، در صنعت داروسازی و عطاری و حتی به دست آوردن نوعی چسب مورد استفاده قرار می گیرند، مثلا بهترین ماده ضدعفونی کننده از برگ درخت سدر و سنجد، بهترین رنگ مو از درخت حنا، بهترین مواد خوشبوکننده از چوب درخت عرعر و بهترین نوع عطر برای رفع خستگی در کارگاه هایی که می خواهند ظرفیت تولیدی شان را بالا ببرند، از درخت سرو به دست می آید.

gallery}tolidvijhe/derakht{/gallery

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۴۹
حمید باقری و امیررضا باقری.