کمسار در گذر زمان

توجه به محیط زیست و توسعه فرهنگی جامع و پایدار

کمسار در گذر زمان

توجه به محیط زیست و توسعه فرهنگی جامع و پایدار

کمسار در گذر زمان

حب الوطن من الایمان _پیامبر خاتم (ص)_
با سلام و احترام خدمت همه اهالی محترم و بزرگوار کمسار و محلات همجوار .ضمن عرض خوش آمدگویی به شما بزرگواران بابت بازدید از وبلاگ کمسار .به عرض می رساند این وبلاگ با همه نقضان و کم و کاستی هایش درصدد شناسایی و معرفی چهره واقعی کمسار و اهالی محترم آن و روستاهای همجوار تشکیل گردیده و برآنست که با همت همه دوستان و اهالی محترم آن (اعم از مهاجرین ،ساکنین ) گامی در جهت معرفی تاریخچه ،موقعیت جغرافیایی،اقلیمی و فرهنگ ناب مردم آن بر دارد بنابراین انتظار می رود با ارایه پیشنهادات و انتفادات مفید و سازنده ما را یاری نمایید . منتظر ارایه مطالب مفید تاریخی ،اجتماعی ،فرهنگی ،ورزشی ،و... شما بزرگواران هستیم . تا گامی در جهت توسعه فرهنگی این روستای تاریخی بر داشته باشیم . با سپاس فراوان حمید باقری

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

یکی از سنت های باستانی ایرانیان برگزاری جشن چهارشنبه سوری بوده که شب چهارشنبه آخر هرسال، ایرانیان در همه شهرها با برپایی آتش، مراسم باشکوهی برگزار می کردند. واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری در زبان کُردی که به معنی سرخ است ساخته شده‌است (این مطلب سندیت تاریخی و علمی ندارد) که در آن آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود. این آیین از آن جهت به غروب آخرین سه شنبه (شب چهارشنبه) موکول شده است که زرتشت، با رسیدگی حساب های گاهشماری به تنظیم و تدوین دقیق تقویم توفیق یافت و آن سالی بود که تحویل سال به سه شنبه ای مصادف شد که نیمه آن سه شنبه تا ظهر، جزئی از سال کهنه و نیمه بعدازظهر جزو سال نو به حساب آمد و چون آغاز هر روز را در نیمه شب همان روز می دانستند، بنابراین فردای آن سه شنبه را نوروز شناختند و شبش را جشن گرفتند و آتش افروختند و از آن پس آن شب را چهارشنبه سوری قرار دادند. به یک عقیده دیگر ایرانیان مراسم آتش افروزی در آستانه سال نو را پس از قبول اسلام، در آخرین چهارشنبه سال قرار داده اند، تا از عقیده اعراب پیروی کرده باشند که روز چهارشنبه یا «یوم الاربعا» را شوم و نحس می دانستند. درمورد وجه تسمیه «چهارشنبه سوری» عقیده دارند، به مناسبت آتش افروزی، آن شب را «سور» (سرخ) نامیده اند. (روزنامه ابتکار) 

شواهد دلالت بر آن دارد که این جشن از اوایل قرن هفتم هجری به دست فراموشی سپرده شد، سپس با عناوینی دیگر از سده‌های دهم معمول شد. 

هاشم رضی در کتاب گاه شماری و جشن‌های ایران باستان، درباره چهارشنبه سوری می نویسد: «ایرانیان در یکی از چند شب آخر سال جشن سوری را که عادت و سنتی دیرینه بود، با آتش‌افروزی همگانی برپا می‌کردند.

اما چون اساس تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نام‌های کنونی روزها بخش کنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال چنین جشنی برگزار نمی‌شد. روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد. بی‌گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده بر پا بوده مصادف با شب چهارشنبه شده است و چون در روزشماری تازیان چهارشنبه نحس و بدیمن به شمار می‌آمده از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و بدین وسیله می‌کوشیدند نحوست چنین شبی را از بین ببرند. (سایت آفتاب)

دکتر کورش نیکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از ورود اعراب به ایران می داند. دکتر نیکنام در این باره می گوید:"ما زرتشتیان در کوچه ها آتش روشن نمی کنیم و پریدن از روی آتش را زشت می دانیم.

در گاه شماری ایران باستان و زرتشتیان اصلأ هفته وجود ندارد. ما در ایران باستان هفت روز هفته نداشتیم. شنبه و یکشنبه و... بعد از ورود اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. ما پیش از تسلط اعراب بر ایران هر ماه را به سی روز تقسیم می کردیم. و برای هر روز هم اسمی داشتیم . هرمز روز، بهمن روز،... برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در این پنج روز آتش روشن می کردیم تا روح نیاکانمان را به خانه هایمان دعوت کنیم." بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگیریم ( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد."

"بنابراین، این آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ایران باستان است و زرتشتیان به احتمال زیاد برای اینکه این سنت از بین نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و این جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری." (دکتر کورش نیکنام موبدیار، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان، نماینده زرتشتی ها در مجلس هفتم شورای اسلامی) 

گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین رسم شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است.

بررسی یک شبهه تاریخی: چهارشنبه سوری را مختار به ایران آورد؟!

جالب ترین سرمنشایی که برای برگزاری مراسم چهارشنبه سوری گفته شده، قیام مختار ثقفی است که به خون خواهی شهدای کربلا قیام کرده است.

مختار، برای آنکه مخالف را از موافق تشخیص دهد، فرمان داد تا شیعیان راستین آن حضرت بر بام خانه‌ها آتش بیفروزند که شب آن فرمان با شب چهار شنبه آخر سال نیز مصادف بوده است.

با تقارن روشن کردن آتش بر روی پشت بام ها در آخرین قسمت پخش شده مجموعه "مختارنامه" با چهارشنبه آخر سال، این تصور در برخی اذهان به وجود آمد که سرمنشا مراسم چهارشنبه سوری ایرانیان، از قیام و خون خواهی مختار بوده است نه آنچه که تاکنون به ایران باستان نسبت داده می شد.

ایرانیان از دیرباز تاکنون، در روز چهارشنبه آخر سال، اقداماتی را انجام می دهند، بدون اینکه چرایی اقدامات خود را هم بدانند.

در برخی کتب تاریخی مانند تاریخ بخارا، لزوم برگزاری چنین مراسمی را اینگونه آورده اند: منصور بن نوح از شاهان سامانی در نیمه اول سده چهارم هجری جشنی را برگزار می‌کند که موجب آتش سوزی در قصر او نیز می‌شود، بدین ترتیب یقین حاصل می شود که این جشن از سال‌ها و بلکه سده‌های پیش در ایران رایج بوده است.

همچنین در منابعی دیگر گفته شده که در روزشمار قدیم اعراب، چهارشنبه روز نا‌مبارکی بوده، لذا سعی می‌کردند شب چهارشنبه را با جشن و سرور بگذرانند و در آن شب و روز دست از خرید و فروش و کسب و کار بکشند.

برخی مورخان نیز معتقدند: در ایران باستان، پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام «سور» مرسوم بوده‌است. از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» -روز نحس- خوانده می‌شد، بدین ترتیب ایرانیان جشن خود را به آخرین چهارشنبه سال موکول کردند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم جشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست اعراب ندهند.

اما در این بین مهم ترین و شاید جالب ترین سرمنشایی که برای برگزاری مراسم چهارشنبه سوری گفته شده، قیام مختار ثقفی است که به خون خواهی شهدای کربلا قیام کرده است. در این میان عده ای دلیل آن را قسمت پیشین سریال "مختارنامه" می کنند که در آن مختار، برای آنکه مخالف را از موافق تشخیص دهد، فرمان داد تا شیعیان راستین آن حضرت بر بام خانه‌ها آتش بیفروزند که شب آن فرمان با شب چهار شنبه آخر سال نیز مصادف بوده است.


از آن پس مردم ایران که دوستدار اهل بیت رسول اکرم (ص) و حضرت سید الشهدا هستند، آن شب را پاس می‌دارند و به یاد آن شب چهار شنبه را با جشن سوری همزمان جشن می‌گیرند، که در آن شب دوستداران واقعی حضرت سید الشهدا شناخته شوند.

در همین رابطه، دکتر مجید حیدری از تاریخ پژوهان نسبت بین چهارشنبه سوری و آتش افروختن برای اعلام رسمی قیام مختار را براساس قرائن و شواهد تاریخی یکی دانست و گفت: در متون تاریخ ذکر شده که زمان رسمی اعلام قیام مختار به وسیله بر افروختن آتش بر پشت بام‌های کوفه در آخرین چهارشنبه از سال شمسی بوده و به دلیل حضور ایرانیان در سپاه مختار از آن پس روز چهارشنبه آخر هر سال به عنوان جشن آتش آفروزی و آغاز قیام غلبه بر قاتلان امام حسین (ع) نام برده می‌شود.
اما در عین حال حجت الاسلام والمسلمین محمدهادی یوسفی غروی، عضو کمیته علمی، تخصصی تاریخ در مدارج حوزوی می‌گوید که ارتباط چهارشنبه سوری با قیام مختار که در میان برخی‌ها به آن پرداخته می‌شود، تنها یک احتمال ضعیف است که عده‌ای به دنبال ایجاد چنین ارتباطی هستند، اما هیچ سند و مصدر معتبر یا حتی غیرمعتبر در این زمینه وجود ندارد. در متون تاریخی حتی یک متن مستند تاریخی که اعلام کند در فلان سال یا در فلان جا در شب چهارشنبه آتش روشن می‌کرده‌اند، وجود ندارد و در سال شمار‌های تاریخ هجری چنین چیزی نیست.

همچنین سید محمد غروی چهارشنبه سوری را خرافی و دارای ریشه در جهالت‌های گذشتگان دانست و ابراز تعجب کرد از اینکه با پیشرفت علوم و دانش و تحول فرهنگ‌ها چگونه افرادی اقدام به انجام این کارهای غیرمنطقی و انحرافی می‌کنند و به خرافات و ترویج آن در جامعه دامن می‌زنند و سبب آسیب دیگران می‌شوند.

لازم به ذکر است که مراجع تقلید نیز مراسم چهارشنبه سوری را خرافی و بدون مبنای عقلایی و حتی در مواردی حرام اعلام کرده اند. (سایت خبر آنلاین)

سعید نفیسی، ادیب و پژوهشگر معاصر (۱۲۷۴ - ۱۳۴۵ خورشیدی) و استاد دانشگاه تهران در شماره 11 سال اول و شماره 1 سال دوم مجله مهر درباره  «چارشنبه سوری » مقاله مفصل و محققانه ای نوشته اند که قسمتهایی از آن را در اینجا نقل میکنیم : چهارشنبه سوری یعنی چهارشنبه عیش و عشرت و میرساند که این شب را برای جشن و سرور بنیاد گذاشته اند. این جشن ملی از قدیمترین زمانهای تاریخ در میان ایرانیان بوده است ...

شب چهارشنبه سوری در ایران آئین خاص و تشریفات گوناگون دارد که هر یک از آنها را در ناحیه  دیگر میتوان یافت . آئین چهارشنبه سوری یا شب چهارشنبه آخر سال بر دو قسم است یک قسمت از آن عمومی و مشترک میان تمام مردم ایران است که حتی بعضی از آنها را در ملل دیگر نژاد آریا میتوان یافت و قسمت دیگر آئین خصوصی است که مردم تهران بدعت گذاشته اند و از اینجا کم و بیش بشهرهای دیگر ایران رفته است . آن قسمت از آئین این شب که در تمام ایران معمول است از کرمان گرفته تا آذربایجان واز خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس یعنی تمام این دشت وسیع که ایران امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایران باستانی است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگی خاصی آشکار میشود تمام مردم آذربایجان چه در شهر و چه در ده ها در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میان مردم قفقاز معمول است . ایرانیانی که از دیار خود دور افتاده اند نیز آن را فراموش نمیکنند و ایرانیان مقیم ترکیه و مصر و هندوستان نیزدر جامعه خود این رسوم و آداب را معمول میدارند. ( لغت نامه دهخدا)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۰۰
حمید باقری و امیررضا باقری.
براساس سروده هاى حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود: 

یکى روز کاووس کى با پسر 
     
نشسته که سودابه آمد ز در 
زنـاگـاه روى سیاوش بدید 
     
پراندیشه گشت و دلش بردمید 
زعشق رخ او قرارش نماند 
     
همه مهر اندر دل آتش نشاند 

سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند: 

که باید که رنجه کنى پاى خویش 
     
نمائى مرا سرو بالاى خویش 
بیاراسته خویش چون نوبهار 
     
بگردش هم از ماهرویان هزار 
آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت: 
هر آنکس که از دور بیند ترا 
     
شود بیهش و برگزیند ترا 
زمن هر چه خواهى، همه کام تو 
     
بر آرم ، نپیچم سر از دام تو 
من اینک به پیش تو افتاده ام 
     
تن و جان شیرین ترا داده ام 

سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود.

ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد 
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد 
     
همانا که از شرم ناورد یاد 
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم 
     
بیاراست مژگان به خوناب گرم 
چنین گفت با دل که از کار دیو 
     
مرا دور داراد کیوان خدیو 
نه من با پدر بى وفائى کنم 
     
نه با اهرمن آشنائى کنم 

سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت: 

سر بانوانى و هم مهترى 
     
من ایدون گمانم که تو مادرى 

سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد.

سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه 

یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد … بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد: 

از آن تخت برخاست با خشم و جنگ 
     
بدو اندر آویخت سودابه چنگ 
بدو گفت من راز دل پیش تو 
     
بگفتم نهانى بد اندیش تو 
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟ 
     
به پیش خردمند رعنا کنى؟ 
بزد دست و جامه بدرید پاک 
     
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک 
برآمد خروش از شبستان اوى 
     
فغانش زایوان برآمد بکوى 

در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند. 

سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد.

سیاوش بیامد به پیش پدر 
     
یکى خود و زرین نهاده به سر 
سیاوش بدو گفت انده مدار 
     
کزین سان بود گردش روزگار 
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت 
     
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت 
زآتش برون آمد آزاد مرد 
     
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد 
چو بخشایش پاک یزدان بود 
     
دم آتش و باد یکسان بود 
سواران لشکر برانگیختند 
     
همه دشت پیشش درم ریختند 

سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد. 

یکى شادمانى شد اندر جهان 
     
میان کهان و میان مهان 
سیاوش به پیش جهاندار پاک 
     
بیامد بمالید رخ را به خاک 
که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست 
     
همه کامه دشمنان کرد پست 
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان 
     
که پاکیزه تخمى و روشن روان 
چنانى که از مادر پارسا 
     
بزاید شود بر جهان پادشا 
سیاوخش را تنگ در برگرفت 
     
زکردار بد پوزش اندر گرفت 
مى آورد و رامشگران را بخواند 
     
همه کام ها با سیاوش براند 
سه روز اندر آن سور مى در کشید 
     
نبد بر در گنج بند و کلید! 

این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۵۰
حمید باقری و امیررضا باقری.

جشن اسفندگان یا سپندارمذگان روز عشق ایرانی است و یکی از جشن‌های ایران باستان است که در روز ۵ اسفند در گاهشمار زرتشتی که برابر با روز ۲۹ بهمن در گاهشمار خورشیدی است، برگزار می‌شود. زیرا در گاهشمار زرتشتی ۶ ماهه نخست سال ۳۰ روزه بوده و چون در. گاهشمار خورشیدی ۶ ماهه نخست سال ۳۱ روزه است روز درست برگزاری جشن سپندارمذگان در گاهشمار خورشیدی ۲۹ بهمن می‌شود. این جشن ریشه در امپراتوری هخامنشیان دارد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان، روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند.[۱] اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده‌اند، ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان می‌زیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، بعضی منابع و به اشتباه تاریخ ذکر شده را نیز ۶ روز به عقب آورده‌اند که این کار نادرست است. زیرا طبق منابع کهن و همان‌طور که از نام آن پیداست این جشن به روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند اشاره دارد. دکتر محمد نجاری پژوهشگر مطالعات تطبیقی زنان در هنر و ادبیات، نیز در سخنرانی خود با عنوان سوگ و سورنامه، با استناد به ابوریحان بیرونی و گُردیزی، تاریخ پنج اسفند را صحیح می‌داند و می‌گوید: ((بنا به گفتهٔ ابوریحان اسفندارمَذ ایزد موکل بر زمین و ایزدِ حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درستکار بوده و به همین مناسبت این روز، عید زنان، تلقی می‌گشته‌است و مردم به جهت گرامیداشت زنان، به ایشان هدیه می‌دادند و بخشش می‌کردند. این عبارت را گردیزی نیز در زین الاخبار آورده‌است: از این جهت جشن را مردگیران می‌گفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مَرد زندگی خود را برمی‌گزیدند؛ بنابراین در روز پنجم ماه اسفند جشن زنانهٔ «مَردگیران» یا «مژدگیران» که به زنان اختصاص داشته، برگزار می‌شده‌است؛ پس تاریخ تاریخ صحیح جشن سپندارمذگان یا اسفندگان یا مردگیران یا مژدگیران، پنجم اسفند خواهد بود ))

واژه اسفند و سپَندارمَذ[ویرایش]

واژه فارسی «اسفند» (اسپند) در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت-Spandarmat» و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی-SpentaArmaiti» بر گرفته شده‌است.[۲] روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپَندارمَذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَه آرَمَئیتی» آمده، نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپِنتَه» یا «سپند» به مانک پاک و مقدس و «آرَمَئیتی» به معنی فروتنی و بردباری تشکیل شده‌است و معنی این دو با هم فروتنیِ پاک و مقدس است. این واژه در پهلوی «سپندارمت» و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شده‌است.[۳]

پیشینه[ویرایش]

در گاه‌شماری‌های گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمزد» بوده‌است. سپندارمزد لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد باروری است چون با فروتنی، تواضع و گذشت زندگی را به همه زیستمندان هدیه می‌کند. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسفندگان (اسپندگان) را به‌عنوان نماد تمایلات مادرانه و باروری می‌پنداشتند.

در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، ابراهیم پورداود روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد[۴] که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید [نیازمند منبع] ولی اکنون این روز توسط هیچ نهاد دولتی و غیردولتی به عنوان روز پرستار گرامی داشته نمی‌شود. [نیازمند منبع] پورداوود در این مورد نوشته بود: «در میان جشن‌های بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد».[۵] از این روی، روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند) یا اسپند، روز «سپندارمزد» یا «اسپندارمزد» نام داشت که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمزدگان» یا «اسفندگان» (اسپندگان) روز زن و زمین است.

آیین‌ها[ویرایش]

به بیان ابوریحان بیرونی، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درست کار بوده. به همین مناسبت این روز، عید زنان به‌شمار می‌رفت. مردم به جهت گرامی داشت، به آنان هدیه داده و بخشش می‌کردند. زنان نه تنها از هدایا و دهش‌هایی برخوردار می‌شدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی می‌کردند و مردان باید که از آنان فرمان می‌بردند.[۳]سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان (اسپندگان) برای گرامیداشت زنان نیکوکار برگزار می‌گردد. ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر می‌نامیدند.

اختلاف در زمان برگزاری[ویرایش]

هم‌اکنون بعضی از زرتشتیان ایران، روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند) را روز ۲۹ بهمن و روز جشن سپندارمذگان می‌دانند. این درحالی است که بارها و بارها گاه‌شمار ایرانی جابجا شده‌است. حتی دوره‌ای بوده‌است که نوروز در آغاز پاییز و پنچه (پنج روز اضافهٔ سال) در نیمه ساله بوده‌است؛ ولی در آن روزگار نیز روز اسفند از ماه اسفند، اسفندگان بوده‌است. در بعضی مناطق ایران که در نسل‌های پیش، زرتشتی بوده و اکنون مسلمان شده‌اند، این مراسم هرساله پنج روز مانده به ماه اسفند، برگزار می‌شود. از این مناطق می‌توان به منطقه پشتکوه استان یزد اشاره کرد که این مراسم به ویژه در روستای پندر به صورت با شکوهی برگزار می‌شود.

آیین‌ها و دیگر نام‌ها[ویرایش]

این جشن را با نام‌های جشن برزیگران هم نامیده‌اند.[۶] در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه می‌خریدند و از آنان قدردانی می‌کردند.[۷] امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنان‌که ابوریحان روایت کرده‌است - عوام کارهای دیگری هم می‌کردند چون آیین‌های جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیین‌ها را تازه و نااصیل خوانده‌است.[۸]



ویکی پدیا 

 دانشنامه آزاد 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۴۸
حمید باقری و امیررضا باقری.