مقدمه
مقدمه
در روزگاران قدیم دانش آموزان با تشکچه ای زیر بغل به مکتب می رفتند, اما حالا هر دانش آموز لپ تاپی در کوله دارد
با پیشرفت تکنولوژی و روی کار آمدن شیوههای جدید آموزشی، نحوه مدرسه رفتن، درس خواندن و استفاده از وسایل کمک آموزشی تغییر پیدا کرده و مدارس و دانشآموزان امروزی تفاوتهای بسیاری با مکتبخانههای قدیم و حتی مدارس قدیم و شاگردان آنها که پایههای مدارس امروزی هستند، دارند.
این روزها اگر چه میان مکتبخانه و مدرسه فاصله زیادی وجود دارد و این فاصله ماهیت این دو را به کلی از هم جدا میکند، اما ریشههای مدرسههای امروزی را میتوان به شکلی در مکتبخانههای از یاد رفته دیروز یافت؛ مکتبخانههایی که تا ۳ نسل پیش تنها کانون آموزش اجتماعی بودند.
● روزگار مکتبخانه و ملا
در گذشته مکتبخانه به نخستین محل آموزش و تربیت گفته میشد و مدیر آن را معلم، مکتبدار، ادیب، ملا یا آخوند مینامیدند. مکتبخانهها در دوران نه چندان دور در ولایتها، قصبهها و حتی آبادیهای دورافتاده برقرار بودند. این کانونهای عجیب و در عین حال جالب برای خود، آیین ویژهای داشتند و در برخی مناطق مسجد نامیده میشدند و در هر جایی همانند گوشه یک مسجد قدیمی و کوچک یا کنج حیاط یک خانه میتوانستند پیدایش یابند. مکتبخانهها از وسایل و امکانات تحصیلی، فقط فضای مسقفی داشتند که شاگردان را از گرما، سرما، باد و باران حفظ میکرد و چند حصیر یا نمد کهنه کف مکتبخانه را میپوشاند. مکتبدار برای تدریس معمولاً شهریهای نمیگرفت، چرا که از دید اعتقادی، گرفتن دستمزد برای تدریس مردود بود و تنها مکتبداری که سمت یا عنوان مذهبی نداشت از این قاعده مستثنی بود و نیازهای معیشتی او از راه مکتبداری فراهم میشد. وسایل تحصیلی آن زمان بسیار ساده بود. هرکس که قصد تحصیل داشت، باید تشکچه میآورد و جای مناسبی را در مکتب آماده نشستن میکرد و همین که ساعت تعطیلی میرسید، هرکس تشکچه را همراه خود به خانه برمیگرداند. افزون بر این دانشآموزان خورجین کوچکی نیز از نوع جاجیم میآوردند و کتاب، قلمدان و غذای خود را در آن جای میدادند.
در فصل زمستان به نوبت، سوخت مکتب را یکی از شاگردان تأمین میکرد. گاهی اوقات که توافقی نبود هرکس منقل کوچکی مملو از آتش به همراه خود میآورد و از گرمای آن بهره میگرفت. آن روزها برای گرم کردن مکتب بیشتر بخاری دیواری متداول بود و در انتهای محل مکتب قرار داشت.در آن زمان شیوه آموزش در مکتبخانهها انفرادی بود. شاگردان مکتبخانه تابستان در حیاط و زمستان در اتاق بر تشکچهای که از خانه میآوردند، مینشستند و رحل یا لوح در پیش میگرفتند. لوح یا رحل صفحهای فلزی بود که با مرکب یا جوهر روی آن نوشته و سپس آن را میشستند.
هنگام درس دادن مکتبدار یا ملا داخل مکتبخانه بر سکویی مینشست و ترکهای در دست و گاهی قلیانی زیر لب داشت. نخست شاگردان بزرگتر جلو میآمدند، درس را از ملا میگرفتند و سپس آنان مأمور آموزش به دیگران میشدند. هر کودک پس از گرفتن درس، وظیفه داشت بر جای خود بنشیند و درس خود را یکسره با صدای بلند بخواند و تکرار کند، به گونهای که در مکتبخانه پیوسته صدای شاگردان بلند و با هم آمیخته و با حرکت متفاوت بدن آنها همراه بود. زیرا ملای مکتب معتقد بود بلند خواندن درس باعث میشود نخست شاگرد تلفظ کردن کلمهها را فرا بگیرد، سخن گفتن بیاموزد و به اصطلاح زبان باز کند و دوم آن که حواس خود را متوجه و متمرکز درس کند. از برکردن، مهمترین روش یاد گرفتن بود و ذوق و استعداد شاگرد و به طور کلی فهمیدن و فکر کردن مورد توجه نبود. در مکتبخانههای قدیم خط زیبا اعم از درشت یا ریز که اولی به نام مشق و دومی به نام کتابت مرسوم بود، ملاک و معیاربرداشت تحصیلی بود. هرکس در هر مقطع تحصیلی خط خوبی نداشت مورد توجه واقع نمیشد. در واقع خط خوب پوششی مناسب برای بیدانشی بود.
در آن زمان آنچه مینوشتند با قلم نی و مرکب سیاه بود. سر قلم فلزی و مرکبهای رنگی بویژه مرکبی که از جوهر گرفته بودند نهتنها مردود بود، بلکه اگر دانشآموزی از چنین وسایلی استفاده میکرد، تنبیه جانانهای را به رایگان میخرید. نوشتن هر مطلب در آغاز روی زانوی راست صورت میگرفت و دانشآموز زمانی به اوج کمال خود میرسید که میتوانست ایستاده، قلمدان و دوات را در شال کمر خود گذارد و بیآنکه قلم خوردگی پیدا شود، بدون پیشنویسی کتابت کند و قواعد و نظم سطور نوشته را نیز به نحو مطلوب و به اصطلاح آن روز منالبدو و الی الختم رعایت کرده باشد. آنگاه بود که نویسنده از دید تحصیلی در درجه عالی قرار داشت و عنوان میرزا میگرفت.
● ورود به مدارس امروزی
گذر از مکتبخانهها به مدارس یکی از مهمترین تغییرات نظام آموزشی ماست که ازانقلاب مشروطه و پس از وضع قانون اساسی و متمم آن به وجود آمد. تحولی که باعث شد در گذر زمان نوع مدارس و شیوههای و روشهای آموزشی تا به امروز تغییرپیدا کند.طی چند دهه اخیر با تغییر نظام آموزشی و روی کار آمدن شیوههای جدید آموزش، نوع مدارس، نحوه درس خواندن، مدرسه رفتن و استفاده از امکانات آموزشی برای دانشآموزان تغییر پیدا کرده است و دیگر به مکتبخانههای قدیم هیچ شباهتی ندارند. دانشآموزان امروزی در شرایطی به مدارس خود در مقاطع مختلف تحصیلی میروند که کتابهای درسی تفاوت زیادی با گذشته دارد و دیگر از لوحها خبری نیست و محتوای این کتابها براساس نیاز روز تغییر کرده است.
شیوه درس خواندن دانشآموزان نیز بسیار متفاوت با زمانهای درس خواندن و مدرسه رفتن پدربزرگها و مادربزرگها و حتی پدران و مادران آنهاست. در حال حاضر فرزندان دانشآموزان دیروز از وسایل درسی و کمک آموزشی جدید بهره میگیرند و داشتن کامپیوتر و لپتاپ جزییترین وسایل آموزشی آنهاست. کتابهای درسی امروزی گرچه سختتر و پیچیدهتر شدهاند، اما با کمک کتابهای کمک درسی متنوع و مختلف یادگیری سادهتر شده است.
در عصر امروز دیگر همانند چند دهه قبل دانشآموزان در شبهای امتحان تا صبح بیدار نمیمانند یا به صورت دستهجمعی در خانههای یکدیگر جمع نمیشوند و درس نمیخوانند.
نکته: اگر تا دیروز فلک بستن و تنبیه و جریمه عامل فشار برای درس خواندن و رفتن به مدرسه بود، امروز والدین با افزایش پولتوجیبی و دادن وعده خریدن وسایلی همانند دوچرخه، موبایل، لپتاپ و... دانشآموزان خود را به درس خواندن ترغیب میکنند.
این روزها دانشآموزان ترجیح میدهند اوقات خود را در کلاسهای کمک درسی، کامپیوتر و کمک آموزشی کنکور بگذرانند و با خواندن نمونه سوالات امتحانی و کتابهای کمکدرسی، خود را برای امتحان دادن آماده کنند. در واقع کلاسهای کمک درسی و کنکور به نیاز اصلی دانشآموزان تبدیل شده است و دانشآموزان و والدین آنها ثبتنام و شرکت در این کلاسها را یک نیاز اساسی برای درس خواندن و پیشرفت تحصیلی میدانند.
اگر تا دیروز فلک بستن و تنبیه و جریمه عامل فشار برای درس خواندن و رفتن به مدرسه بود، امروز نوع نگاه و توجه پدر و مادران برخی از دانشآموزان به درس خواندن فرزندانشان نیز دستخوش تغییر شده و آنها به روشهای مختلف همانند افزایش پولتوجیبی و دادن وعده خریدن وسایلی همانند دوچرخه، موبایل، لپتاپ و... دانشآموزان خود را به درس خواندن و شرکت در این کلاسها ترغیب میکنند.
باید گفت والدین امروزی بیش از گذشته به آینده فرزندانشان اهمیت میدهند و به همین منظور سعی میکنند بعد از مقطع ابتدایی فرزندان خود را به کلاسهای کمک درسی بفرستند تا آنها را پیشاپیش برای شرکت در کنکور دانشگاه آماده کنند. کنکوری که طی چند دهه اخیر در ایران به غولی تبدیل شده که شکستن شاخ آن و ورود به دانشگاه آرزوی اکثر نوجوانان است.
امروزه انتخاب مدرسه نیز برای خود حکایتی دارد، پدران و مادران یک سال تحصیلی را به دنبال یافتن مدرسهای خوب و کارآمد برای فرزندان خود سپری میکنند و آنقدر از این مدرسه به آن مدرسه به رفت و آمد میپردازند تا فرزند نوآموز خود را در بهترین مدرسه شهر با بهترین امکانات ثبتنام کنند. برای آنها دیگر شهریه معنایی ندارد، حتی اگر با درآمد آنها نیز همخوانی نداشته باشد با قرض و وام، گرانترین مدرسه را ـ که از نظر آنان بهترین نیز هست ـ انتخاب میکنند.تازه داستان به همین جا هم ختم نمیشود؛ در کنار مدرسه انواع کلاسهای کمک درسی و جانبی همانند موسیقی، ورزش و... را هم در برنامههای فرزندانشان قرار میدهند. در روزگار از رونق افتادن مکتبخانهها که خبری از رحلهای فلزی و قلم نی و جوهر نیست، دانشآموزان با خودکارهایی متنوع با رنگهای فسفری تکالیف خود را مینویسند، در خانه رایانه شخصی دارند و با خود تلفن همراه به مدرسه میبرند و مسافت اندک خانه تا مدرسه را با سرویس طی میکنند. در این مدارس تختههای سیاهرنگ کلاسهای درس جای خود را به تخته وایتبردهای سفیدی دادهاند که به جای گچ سفید با ماژیکهای تیره روی آنها مینویسند. اکنون این باور اثبات نشده که تحصیل در مدارس غیرانتفاعی همراه وسایل جدید آموزشی آینده تحصیلی دانشآموزان را تامین میکند، ذهن بسیاری از والدین را مشغول کرده است.
ظاهرا این تغییرات تمامی ندارد، زیرا در حالی که طی چند قرن اخیر کتابهای کاغذی درسی به عنوان اصلیترین وسیله آموزشی در مدارس مختلف کشور استفاده میشده و خاطرات زیادی از مطالب این کتابها در ذهن دانشآموز دیروز و امروز نقش بسته است، ولی در عصر ارتباطات و پیشرفت تکنولوژی، وسایل آموزشی نیز دستخوش تغییر و تحول شدهاند و قرار است به مرور زمان دانشآموزان با کتابهای درسی کاغذی خداحافظی کنند، به گونهای که معاون پژوهشی وزارت آموزش و پرورش در تازهترین اظهارنظر خود از توزیع لپتاپ در بین دانشآموزان برای جایگزینی کتابهای کاغذی خبر میدهد.
محیالدین بهرام محمدیان با اشاره به اجرای آزمایشی توزیع کیف الکترونیکی در برخی مدارس کشور طی امسال میگوید: این طرح از شیوههای نوین یادگیری و در راستای هوشمندی مدارس است و نقشآفرینی بیشتر دانشآموزان را در یادگیری، یاددهی و تولید محتوا فراهم میکند. به اعتقاد وی براساس این طرح دانشآموزان به جای حمل انبوه کتابهای درسی، رایانه همراه (لپتاپ) به مدرسه میبرند که در آن مطالب کتابهای درسی به صورت محتوای الکترونیکی با قابلیت چندرسانهای طراحی شده است.
● توجه به کمیت به جای کیفیت آموزش
کنار تمام این تغییرات، ایجاد این باور در ذهن دانشآموزان و والدین آنها که دروس را فقط باید برای قبولشدن خواند نه یاد گرفتن، باعث شده که در نظام آموزشی ما به کمیت بیشتر از کیفیت توجه شود.
موضوعی که به اعتقاد حسن شریعتی، کارشناس مسائل آموزشی باعث شده در حال حاضر در آموزشهایی که در مدارس و جاهای مختلف ارائه میشود درصد قبولی دانشآموزان بیشتر از کیفیت یادگیری توسط آنها مورد توجه قرار گیرد.
وی با اشاره به این که در حال حاضر آموزشهایی که به دانشآموزان ارائه میشود عمق و کیفیت ندارد، میگوید: ما امروزه در آموزش دانشآموزان فقط رفع تکلیفی عمل میکنیم و برخلاف گذشته که آموزشها عاشقانه، مهارتی و عمیق بود، آموزشهای امروزی سطحی و فقط در جهت کسب نمره قبولی است.
وی با بیان این که دانشآموزان امروز به جای یاد گرفتن درست و عمیق، درس میخوانند تا در آینده پزشک، مهندس و... شوند و فقط کسب نمره قبولی در امتحانات برای آنها مهم است، میافزاید: پیش از این در مدارس به دانشآموزان میگفتند درس بخوان تا علم بیاموزی یا بنویس تا نوشتن را یاد بگیری، اما امروزه دیگر اینچنین نیست.
این کارشناس مسائل آموزشی با اشاره به اینکه در حال حاضر مهارت شرکت در امتحان و نحوه پاسخ دادن به پرسشهای چندگزینهای جای آموختن صحیح و درست را گرفته، تصریح میکند: بسیاری از دانشآموزان براساس مهارتهایی که در کلاسهای کنکور براساس ابزار و روشهای تستزدن یاد میگیرند در کنکور قبول میشوند و کمتر کسی است که براساس یادگرفتن عمیق در کنکور قبول شود. شریعتی درصد هوش و یادگیری دانشآموزان امروز را با دانشآموزان دیروز متفاوت نمیداند و با بیان این که امروزه امکانات جدید آموزشی همانند کامپیوتر و دیگر وسایل آموزشی در زندگی تحصیلی دانشآموزان گنجانده شده است، میافزاید: امروزه به دلیل استفاده از وسایل کمک آموزشی جدید، معلم محوری به سمت دانشآموز محوری پیش رفته است و با در اختیار قرار دادن ابزار و وسایل کمک آموزشی در اختیار دانشآموزان، ارتباط آنها با معلم کمتر شده که این برای نظام آموزشی ما خطرناک است.
حکمت قاسمخانی
روستا چیست؟
”ده“ (یا ”قریه“) به معنی سرزمین است. از نظر تقسیمات کشوری, ”ده“ (یا ”روستا“ و یا ”آبادی“) در ایران, کوچکترین واحد سکونتی و اجتماعی-سیاسی است. کشور به چندین استان (دارای استاندار), هر استان به چند شهرستان (دارای فرماندار), و هر شهرستان به چند بخش (دارای بخشدار), و هر بخش به چند شهر (دارای شهردار), دهستان(دارای دهدار) و هر دهستان به چند روستا (دارای دهیار) تقسیم میشود.
مطابق سرشماریهایی که در کشور انجام میشود, به نقاطی که کمتر از ۵۰۰۰ نفر جمعیت داشته باشند روستا, و به نقاط بیش از ۵۰۰۰ نفر شهر گفته میشود. البته استثنائاتی نیز (علیرغم ملاک مذکور) وجود دارد. مردم روستا, از طریق کشاورزی امرار معاش میکنند به همین جهت بعدها, در تعریف روستا, شغل کشاورزی نیز به عنوان اساس کار روستاییان اضافه گردید. البته تعاریف دیگری نیز از روستا (یا ده) در کشور وجود دارد که از مجموع آنها میتوان این تعریف را ارایه نمود:
روستا, عبارت از محدودهای از فضای جغرافیایی است که واحد اجتماعی کوچکی مرکب از تعدادی خانواده که نسبت به هم دارای نوعی احساس دلبستگی, عواطف و علائق مشترک هستند, در آن تجمع می یابند و بیشتر فعالیتهایی که برای تامین نیازمندیهای زندگی خود انجام میدهند, از طریق استفاده و بهرهگیری از زمین و در درون محیط مسکونیشان صورت میگیرد. این واحد اجتماعی که اکثریت افراد آن به کار کشاورزی اشتغال دارند در عرف محل, ده نامیده میشود [۱] .
براساس مطالعات جهانی, تعریف روستا در کشورهای مختلف, دارای تفاوتهایی میباشد. مثلاً در آمریکا بیشتر بر مفهوم ”مناطق روستایی“ تاکید میشود که بیانگر نواحی دارای چگالی جمعیتی کم است در حالیکه در بعضی کشورهای دیگر همچون ایران نیز روستا بر اساس میزان جمعیت تعریف میشود. به عنوان مثال, ملاک جمعیت روستا در فرانسه ۲۰۰۰ نفر, در بلژیک ۵۰۰۰ نفر, در هلند ۲۰۰۰۰ نفر و در ژاپن ۳۰۰۰۰ درنظر گرفته شده است [۲] .
در مورد روستا و دِه تعاریف متعدد و زیادی گفته شده، ده یا روستا که در کتابهای نشر قدیم به صورت دیه هم دیده میشود، در زبان پهلوی، ده (Deh) در پارسی باستان (Dahya) به معنی سرزمین و در اوستا به شکل دخیو (Daxya) آمدهاست.
در ایران، ده از قدیمیترین زمان یک واحد اجتماعی و تشکیلاتی و جایی بودهاست که در آن گروههایی از مردم روستایی برای همکاری در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گرد هم تجمع یافتهاند. ده اساس زندگی اجتماعی ایران را تشکیل میدهد و اهمیت آن به اعتبار اینکه یک واحد تشکیلاتی در زندگی روستایی است، در سراسر قرون وسطی و از آن پس تا به امروز برقرار بودهاست
تعاریف دیگر
پلاسید رامبد (Placide Ramboud) جامعه شناس فرانسوی میگوید: ده واحد اجتماعی ویژهای است که با یک فضا در ارتباط متقابل است و این فضا به عنوان یک عنصر ضروری در نظام اجتماعی ده نقش دارد و به این ترتیب ده دارای بعد اجتماعی است که میتواند یکی از عوامل اساسی تشکیل دهنده آن به شمار رود. ده محصول کنشهای متقابل گروههای انسانی و فضا است، میان اعضای ده رابطهای محلی وجود دارد که نتیجه کنشهای متقابل تاریخی است و موجب پیدا شدن حافظه جمعی و محلی است و در نتیجه نوعی وجدان یا شعور جمعی به وجود میآورد
تعریف ده در قانون
درقانون اصلاحات ارضی در ایران ده چنین تعریف میشدهاست. ده یا روستا عبارت از یک مرکز جمعیت و محل سکونت و کار تعدادی خانواده که در اراضی آن ده به کار کشاورزی اشتغال دارند و درآمد اکثریت آنان از طریق کشاورزی حاصل میشود.
رامبد میگوید : روستا برآیندی از عناصر طبیعی و عناصر ساخته شدهاست که به گونهای زمینه سازگاری فرد را با جامعه فراهم میآورد و موجب جامعه پذیری میشود. در ده بین گروه و فضای جغرافیایی محدود و بسته و ثابت نوعی روابط اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی وجود دارد و این روابط موجب پیدایش وحدت و یکپارچگی گروه میشود و آن را از گروه دیگر متمایز میسازد. اجتماع ده دارای نیروی معنوی مسلط بر اعضایش است که بر رفتار افراد نظارت عالیه شدید دارد و آنها را به پیروی از هنجارهای اجتماعی وادار میکند و این نیروی معنوی همان سنتهای روستایی و قوانین ثابتی است که بر جامعه ده حاکم است.
تونیس (Tonnies) میگوید: جامعه روستایی به عنوان یک جامعه آرمانی که سرشار از تقدس، هماهنگی و صلح و صفاست.
روث گلاس (Ruth Glass) مینویسد: برای ما صفت روستایی دارای مفهوم مطبوع و مطمئنی است. زیبایی، سادگی، راحتی، فراغت، منظرههای دلگشا، آزادی، صلح و صفا و آرامش است.
تعریفی دیگر از روستا
معنی لغوی روستا محل رویش یا رستنگاه گیاه ذکر شده که حاکی از نقشی است که روستا با وجود آب و زمین مناسب در رشد گیاهان زراعی و شکل گیری اقتصاد کشاورزی دارد.روستا یا ده کوچکترین مرکز تجمع و حیاط انسانی در کشور است و در سرشماری رسمی ایران نقاطی که کمتر از 10000 هزار نفراست ده یا روستا گفته می شود. ظهور روستا یا ده تابع عواملی چون وجود آب و دیگر موقعیت های جغرافیایی است . هر جایی که آب یافت شود خواه به صورت چشمه یا قنات ، خواه به صورت چاه یا رودخانه مردم بر گرد آن حلقه می زنند و مرکز تجمع کوچکی به نام روستا یا ده به وجود می آورند. با توجه به محیط های مختلف جغرافیایی از قبیل دشت ، کوه ، کوهپایه و میانکوه هریک به نسبت شرایط حیاتی خود موجب تجمع به صورت گسترده یا محدود می گردند.روستا قلمرو زیستگاهی است که ساخت و ساز انسانی در آن محدود باشد و چشم انداز یک محیط طبیعی مثل جنگل ، مرتع ، زمین بایر و یا مزارع کشاورزی را الغا می نماید . در روستا اصولا اشتغال غالب بهره کشی از زمین می باشد و روستاییان از این طریق امرار معاش می کنند . در روستا اختلاف بین گروه های اقتصادی و فرهنگی بسیار اندک است . روابط روستاییان با یکدیگر عمیق تر و با محتواتر است .
گروه بندی روستا بر اساس شکل استقرار و تیپ آن
در تیپ شناسی روستاهای ایران سه تیپ مشخص می شو:
الف )روستاهای متمرکز یا گرد آمده
ب ) روستاهای پراکنده
ج ) روستاهای بینابین
در روستاهای متمرکز مساکن به یکدیگر چسبیده و چشم اندازی متمرکز دارند که عموما بدون فضای خالی است .( با توجه به عکسی گوگل ارث که از نمای بالایی روستای بام است این خصوصیت کاملا مشاهده می شود ) در روستاهای متمرکز مزرعه که عموما محل کار روستاییان محسوب می شود از خانه ها جدا بوده و گاهی در فاصله دوری قرار دارند .البته گاهی این مسافت خود موجب مشکلاتی برای معیشت روستاییان است عمده ترین عواملی که در شکل گیری این تیپ از روستاها دخالت دارند عبارتند از : ضرورت دفاع و امنیت ، وجود منبع آب دائمی مثل چاه ، چشمه ، قومیت ، توپوگرافی زمین و شیوه های بهره برداری زمین و ... از آنجائیکه جامعه روستایی دارای شرایط اجتماعی همگرا می باشد لذا بهره برداری اشتراکی از زمین پیوسته در بین روستاییان بوده و همین باعث پیدایش روستاهای متمرکز شده است .
توسعه روستایی چیست؟
از چند سده اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان, عقبماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است. از آنجاییکه عموماً روستاییان نسبت به شهرنشینان دارای درآمد کمتری هستند و از خدمات اجتماعی ناچیزی برخوردار هستند, اقشار روستایی فقیرتر و آسیبپذیرتر محسوب میشوند که بعضاً منجر به مهاجرت آنان به سمت شهرها نیز میشود. علت این امر نیز پراکندگی جغرافیایی روستاها, نبود صرفه اقتصادی برای ارایه خدمات اجتماعی, حرفهای و تخصصینبودن کار کشاورزی (کمبودن بهرهوری), محدودیت منابع ارضی (در مقابل رشد جمعیت), و عدممدیریت صحیح مسؤولان بوده است. به همین جهت, برای رفع فقر شدید مناطق روستایی, ارتقای سطح و کیفیت زندگی روستاییان, ایجاد اشتغال و افزایش بهرهوری آنان, تمهید ” توسعه روستایی “ متولد گردید.
بنا بر تعریف, برنامههای توسعه روستایی, جزئی از برنامههای توسعه هر کشور محسوب میشوند که برای دگرگونسازی ساخت اجتماعی-اقتصادی جامعه روستایی بکار میروند. اینگونه برنامهها را که دولتها و یا عاملان آنان در مناطق روستایی پیاده میکنند, دگرگونی اجتماعی براساس طرح و نقشه نیز میگویند. این امر در میان کشورهای جهان سوم که دولتها نقش اساسی در تجدید ساختار جامعه به منظور هماهنگی با اهداف سیاسی و اقتصادی خاصی به عهده دارند, مورد پیدا میکند. از سوی دیگر توسعه روستایی را میتوان عاملی در بهبود شرایط زندگی افراد متعلق به قشر کمدرآمد ساکن روستا و خودکفاسازی آنان در روند توسعه کلان کشور دانست [۳] .
در گذشته بعضی مدیران و سیاستگذاران امر توسعه, صرفاً بر ”توسعه کشاورزی“ متمرکز میشدند که امروز نتایج نشان داده است که توسعه روستایی صرفاً از این طریق محقق نمیشود. روستا جامعهای است که دارای ابعاد اجتماعی مختلف است و نیازمند توسعه همهجانبه (یعنی توسعه روستایی) است نه صرفاً توسعه کسبوکار و نظامی به نام ”کشاورزی“. هرچند باید گفت که از طریق توسعه کشاورزی موفق نیز الزاماً توسعه روستایی محقق نمیشود. چون اولاً فواید توسعه کشاورزی عاید همه روستاییان نمیشود (بیشتر عاید زمینداران, بخصوص مالکان بزرگ, میشود), ثانیاً افزایش بهرهوری کشاورزی باعث کاهش نیاز به نیروی انسانی میشود (حداقل در درازمدت) و این خود باعث کاهش اشتغال روستاییان و فقر روزافزون آنان و مهاجرت بیشتر به سمت شهرها میشود.
استراتژیهای توسعه روستایی
کشورها و مناطق مختلف جهان, متناسب با شرایط و اولویتها, رویکردها و استراتژیهای توسعه روستایی متفاوتی را در پیش گرفتهاند. قطعاً نمیتوان بدون درنظرگرفتن تجربیات جهانی در این زمینه و با تمرکز صِرف بر اشتغالزایی در روستاها (بدون درنظر گرفتن استراتژی توسعه روستایی) توفیق چندانی بدست آورد (که پایدار و ماندگار نیز باشد). چون اشتغالزایی و کارآفرینی در فضایی مستعد رخ میدهد و بدون وجود آن فضا عملاً نمیتوان متوقع موفقیتی پایدار بود. رویکردها و استراتژیهای توسعه روستایی را اینگونه میتوان تقسیمبندی نمود [۴] :
یت الله سیدعلی میرعبدالعظیمی، متولد ۱۳۰۵ شمسی در کمسار شفت است. وی تحصیلات حوزوی ابتدایی را در رشت و تحصیلات تکمیلی و سطوح عالی علمی را در قم گذراند. آشنایی اش با جمعیت فدائیان اسلام و رهبر آن شهید نواب صفوی، مسیر زندگی این روحانی گیلانی را دگرگون ساخت و آتشی در جانش برافروخت که تا واپسین روزهای حیات، همچنان روشن ماند. آیت الله میرعبدالعظیمی در کنار روحانیون سرشناس گیلانی مانند حضرت آیت الله خائفی و حجه الاسلام و المسلمین شجونی، از پیشگامان نهضت انقلابیِ نواب صفوی به شمار می آید. وی در ابتدای دهه ۱۳۳۰ شمسی به گیلان بازگشت و در رشت مستقر شد. استقرار ایشان در گیلان، با آغاز یک سلسله فعالیت های انقلابی و همچنین انجام برخی خدمات فرهنگی و اجتماعی همراه شد. تأسیس شعبه ای از جمعیت فدائیان اسلام در گیلان به رهبری شخص ایشان یکی از این اقدامات مبارزاتی است که فعالیت هایش تا شهادت رهبر این جمعیت ادامه یافت و پس از آن با آغاز نهضت عظیم امام خمینی(ره)، تجارب مبارزاتی وی و همراهانش در خدمت نهضت امام قرار گرفت. بنیان گذاری دبیرستان اسلامی قائمیه(عج) رشت، از دیگر فعالیت های مهم اجتماعی-فرهنگی این روحانی سرشناس گیلانی است که در راستای مبارزات فرهنگی با رژیم پهلوی انجام پذیرفت و سالهای متمادی منشأ تربیت دینی-علمی تعداد پرشماری از نوجوانان و جوانان گیلانی بود. بسیاری آموختگان مدرسه مذکور می باشند.
ساده زیستی، یکی از بارزه های شخصیتی مرحوم عبدالعظیمی بود که چون یار دیرینش شهید نواب صفوی و مانند رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)، تا آخر بر آن باقی ماند. ایشان کسی بود که هرگز از سابق سیاسی و انقلابی اش برای خود کیسه ای ندوخت، و هیچوقت خود را از همدردی با محرومان و مستضعفان جدا نساخت و از این نظر، الگوی ماندگار سیاست ورزی در عرصه گیلان است. ایشان تا همین سالهای اخیر با حضور در مسجد روستای زادگاهش، به فعالیت تبلیغی مشغول بود و در ایام ماه مبارک رمضان هر روز مسیر طولانی رشت تا کمسار را با دشواری طی می کرد.
قاطعیت انقلابی شاخصه شخصیتی ثابت مرحوم میرعبدالعظیمی بود که از اوان جوانی تا واپسین روزهای زندگانی، همچنان بر آن باقی ماند. انتقادهای صریح و آتشین از برخی رفتارهای مشکوک، غیرانقلابی و دوگانه بعضی انقلابی نماها موجب گشت که این شخصیت ارزشمند گیلانی سالهای طولانی را در انزوا و تنهایی و فراموشی به سر برد. جلوگیری از برگزاری مراسمات عمومی، تعطیلی دبیرستان اسلامی ایشان در رشت، گرفتن تریبون های دینی و سیاسی، همه به ابتکار کسانی صورت پذیرفت که در دیدار ننگین با محمدرضا پهلوی حاضر شده بودند و انقلابی های پس از پیروزی انقلاب لقب یافته بودند. در تمام سالهای گذشته، گمنامی و غربت و مظلومیت آنچنان با نام این روحانی وارسته گیلانی عجین شد که نه مستندی از او در صدا و سیمای گیلان ساخته شد، نه مدرسه و محرابی برای خدمت دینی و علمی در اختیارش گذاشته شد، نه همایشی برای بزرگداشت ایشان برگزار شد و نه حتی یک دلجویی ساده و یک عکس یادگاری با ایشان در کارنامه مسئولین سیاسی- دینی گیلان برجای مانده است! این در حالی است که برخی شخصیت های بدسابقه و منحرف فکری و سیاسی، همواره مشحون تقدیر و تمجیدهای برخی از متولیان فرهنگی و سیاسی استان بوده اند.
انقلابی ماندن، وجه بارز دیگری از شخصیت ایشان است که نمود آن در تأییدات مکرر نظام اسلامی و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای مشهود بود. نگارنده خود شاهد بوده است که ایشان با شنیدن نام مقام معظم رهبری، اشک از چشمانش جاری شده و به اطرافیان می گفت: ایشان تنهاست، همه باید ایشان را کمک کنند. نام مقام معظم رهبری در کنار نام شهید نواب، اشک مظلومیت و غربت ایشان را موجب می گشت. این گریه از یک سو به پیشینه و اصالت انقلابی و مبارزاتی اش بر می گشت و از دیگر سو به روز آمدی سیاسی و اطلاع نسبت به تحولات سیاسی فعلی، و اینهمه نشان از عمق دغدغه های انقلابی این روحانی شهیر گیلانی است. کسی که در ایام شهادت مظلومانه مولای عالمیان علی علیه السلام، روح سبکبارش بر سفره ابدی ایشان میهمان گشت و پیکر پاکش در جوار کریمه اهل بیت(س) آرام می گیرد.
—————————
پی نوشت ها:
1. برگزاری مراسم سالگرد شهید نواب صفوی یکی از مهم ترین مراسم سیاسی-دینی بود که به همت مرحوم میرعبدالعظیمی در رشت برگزار می شد و حتی این مراسم مهم نیز از شمولِ فضاسازی های سلیقه ای و قبیله ای برخی از مخالفان ایشان مصون نماند.
2.یکی از نمودهای این قاطعیت انقلابی در ماجرای دیدار ننگ آور برخی از روحانیون گیلانی با محمدرضا پهلوی در فرودگاه رشت در شهریور ۵۶، نمود یافته است. در این دیدار از ایشان نیز به عنوان یکی از روحانیون سرشناس گیلانی برای حضور در مراسم استقبال از شاه دعوت شده بود ولی با پاسخ قاطع وی همراه شد؛ ایشان گفته بود که من اگر به این دیدار بیایم، شاه را ترور خواهم کرد و به همین خاطر دعوت کنندگان از دعوت توهین آمیز خود پشیمان شده و خواهش کرده بودند، ایشان به مراسم مذکور نرود! در کتاب اسناد انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، اسناد مهمی در ارتباط با این دیدار شرم آور و اقدام اعتراضی برخی از روحانیون انقلابی نسبت به آن، منعکس شده است. ر.ک: کتاب اسناد انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک(استان گیلان)، جلد دوم، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۸۹؛ ص۱۹۳٫
3. ترویج مقام معظم رهبری و تایید ایشان یکی از دغدغه های همیشگی مرحوم میرعبدالعظیمی بود و بارها می فرمود که من مقلد ایشان هستم و همواره در جلسات خصوصی و عمومی از مقام معظم رهبری به نیکی یاد می کردند.
4. مقام معظم رهبری نیز از شهید نواب همواره به نیکی یاد کرده اند و نخستین بارقه های مبارزه و انقلاب در خود را متاثر از این شهید توصیف کرده اند. حال جالب است که مرحوم میرعبدالعظیمی همزمان به این دو شخصیت دینی و سیاسی، ارادتی عمیق داشت.
تولد و دوران کودکی
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری در سال 1303 در کمسار در میان خانوادهای متدیّن و ارادتمند به خاندان پاک پیامبر (ص) به دنیا آمد. پدر او در کمسار به کسب و کار مشغول بود و دارای سجایای اخلاقی فراوان بود که به دست خوانین منطقه به شهادت رسید.
دوران تحصیل
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری تحصیلات خود را در شهر رشت آغاز کرد. حوزه علمیه رشت در آن روزگار با مدیریت مرحوم آیت الله سید مهدی رودباری و بعد از رحلت وی با مدیریت مرحوم آیتالله حاج سید محمود ضیابری اداره میشد. ایشان دروس ادبیات و بخشی از معالم را در آن حوزه علمیه به پایان برد و سپس عازم شهر مقدس قم شد تا از محضر استادان و فرهیختگان آن دیار عالم خیز بهرههای فراوان ببرد. وی در قم دروس سطح را به پایان برد و سپس به درس خارج استادان مشهور آن زمان، از جمله آیت الله العظمی بروجردی(ره) و آیت الله العظمی امام خمینی(ره) راه یافت. ایشان با هجرت امام (ره) به ترکیه، در آذر 1343 به حوزه علمیه نجف رفت تا از محضر استادان آن دیار نیز بهرهمند شود. پس از آن، به مدت شش سال در آن حوزه شریف و در کنار بارگاه ملکوتی امام علی(ع) زندگی کرد.
فعالیتهای سیاسی
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری همزمان با دستگیری سید مجتبی نواب صفوی، به همراه عاشقان فرزند حسین بن علی (ع) - اعضای فداییان اسلام- دستگیر شد و سال 1334 برای ایشان و فداییان اسلام با شهادت و اسارت تعداد زیادی از یارانشان سال حزن و اندوه گشت. ایشان پس از حضور در نهضت مقدس شهید نواب صفوی و اسارت و تحمل زندان، سالها در خدمت پیر مراد خویش امام خمینی(ره) بود. او در نجف، قم و رشت همواره مطیع امام (ره) بود و نهضت مقدس او را تأیید و همراهی میکرد.
اساتید و دوستان
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری در سالیان تحصیل خود به محضر عالمان بسیاری شرفیاب شد و از خرمن درس و عمل آنان خوشههای فراوان چید. از جمله طرح های امام خمینی (ره) قبل از نهضت برای تربیت علمی طلاب این بوده که از هر استانی حدود ده نفر طلبه ای که برای اجتهاد و استنباط، استعداد دارند انتخاب شوند و بدون اینکه به جایی وابسته باشند با حضور در قم به تحصیل ادامه دهند و در یک سیر زمانی از لحاظ علمی به طور کامل تربیت شوند. سیدکاظم میرعبدالعظیمی، محمدی گیلانی، سید مجتبی رودباری، امینیان، فیض گیلانی، مرحوم محمد ایمانی، شیخ علی شریعتی، عبدالعظیم یکتا و محفوظی جزء این دسته از طلاب و فضلای استان گیلان بودند. او که در حوزه علمیه رشت، بخشی از دروس مقدمات را نزد مرحوم مختار ظهیری فرا گرفته بود، در قم در درس شرح لمعه آیت الله ستوده (ره) و درس مکاسب محرمه آیت الله اردبیلی و در درس بیع آیت الله مشکینی حاضر شد و کفایه را از آیت الله مجاهدی آموخت. با پایان یافتن دروس سطح در درس خارج فقه و اصول آیات عظام بروجردی(ره) و امام خمینی(ره) شرکت کرد. با رحلت آیت الله العظمی بروجردی(ره) و نیز اندکی پس از آن هجرت امام خمینی(ره) به ترکیه، آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه نجف رفت و در درس آیت الله العظمی خویی(ره) حاضر شد، با ورود امام خمینی(ره) به نجف اشرف، ایشان دیگر بار در درس امام حاضر شد، ضمن اینکه در ایام تابستان به محفل درسی آیت الله العظمی حکیم(ره) میرفت. آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری در دوران تحصیل خود با استادان و فضلای بسیاری رابطه دوستی داشت و دروس پیش آموخته را مباحثه میکرد که از جمله آنان میتوان به آیت الله خائفی و آیت الله سید مجتبی رودباری اشاره کرد.
فعالیتهای علمی- فرهنگی
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری پس از بازگشت از عراق در رشت سکنی گزید و تا سال 1377 ضمن اینکه از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رشت بود، به تدریس علوم فقهی و تربیت طلاب مستعد و فاضل در سطح حوزه های علمیه قم و رشت اشتغال داشت. ایشان پس از بازگشت از نجف اشرف تا پایان عمر شریفش در مسجد مسجدسیدالشهداء در محله صیقلان رشت که از مساجد فعال در زمان انقلاب و پس از آن بوده و محل تجمع نیرهای مومن و انقلابی بود به اقامه نماز می پرداخت.
اجازات شرعی و نمایندگی اخذ و ایصال
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری با توجه به سوابق برجسته مجاهدات علمی و انقلابی، اجازات شرعی و نمایندگی اخذ و ایصال مراجع بزرگواری همچون حضرت امام خمینی (ره)، حضرت آیت الله خامنه ای (ره)، حضرت آیت الله بهجت فومنی، حضرت آیت الله گلپایگانی، حضرت آیت الله خوئی، حضرت آیت الله شبیری زنجانی و ... را بر عهده داشت.
وفات
آیت الله سید کاظم میرعبدالعظیمی کمساری پس از طی سالها مجاهدت در عرصه سیاسی و علمی، در سال 1377 در شهر رشت وفات یافت و پیکر ایشان در شهر مقدس قم و در جوار بارگاه ملکوتی کریمه اهل بیت (س) در امامزاده شاه حمزه به خاک سپرده شد.